🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دردها را چگونه می فهمی
آن زمانی که کُشته شد حلاج
جان ِ خود را به راهِ اندیشه
کرده قربان و گشته او تاراج
دردها را چگونه می یابی
مثل سرباز ِ پیش ِ خمپاره
لحظه ی انفجار ِ وحشت زا
جسم ِ پاشیده از هم و پاره
مثل سقراط و کشف ِ اسرارش
که شرنگ و بلای جانش شد
جام ِ پُر زهر را به او دادند
درد و مرگی که شوکرانش شد
دردها را چگونه می یابی
در مسیحی که بودَش او مصلوب
بیرقی بود جسم ِ خونینش
ماجرایی که پُر شد از آشوب
باغ ِ شاهی که سنگفرش ِ آن
سرخ می شد به خون ِ آزادی
خشک می شد نهال ِ مشروطه
اختناق است و فصل ِ بیدادی
دردها را چگونه می بینی
مثل پایی که روی مین می رفت
مثل خون ِ رگ ِ امیری که
داخل ِ چاه ِ باغ ِ فین می رفت
درد و غم را همیشه می بینم
روی خطی که سیر ِ تاریخ است
واقعیت به دست ِ دژخیمان
بر صلیبی اسیر با میخ است
دردها را چگونه می فهمی
در مناری ز ِ کاسه ی سرها
یادگار ِ جنایت ِ تیمور
درد ِ تلخ ِ سقوط ِ باورها
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
آذر 1, 1402
آفرینها و درودها
هرچند پر درد است اما چهارپاره خوش مغزیست
پاسخ
آذر 2, 1402
ممنونم بزرگوار ، به مهر و لطف خوندی🙏🌹
پاسخ
بستن فرم