🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دیگرنمانده حوصله
دیگرنمانده حوصله ، افُتاده ام از هلهله
با کس نمی جوشد دلم ، حل کرده باغم مسئله
جان برلبم آذین شده ، رُخساره چین واچین شده
احساس وعشق آلاله گون ، دست قضا گلچین شده
بنشسته مفصلها رسوب ، گشته مَجال عُمرغروب
دَروازه بان بی دست وپا ، گُلزن مُسلّط پُشت توپ
اَمر زمان را تابع ام ، تسلیم درصُلّابه ام
ترسم همین زودی شود ، یک تکّه چوب ارّابه ام
با آنکه صدها آرزو ، دردل بود اماّ قهراو
برمسلخ بُطلان کشید ، انگیزه هارا موبه مو
آزاده ای گُفتا سَلیم ، عاشق شدن سـوزاست وبیم
باچوب نان بُرهای دهر، انسانیت گردید عقیم
یاد آورآن ضزب المثل ، حّی الاخیرالعمل
بالعن شیطان رجیم ، دوری کن ازحرص دَغل
پیرنظر “سلیم “
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):