![آذر رئیسی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2020/02/PhotoGrid_1568356549271-e1587356501913.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در چشم او زل میزدم گاهی
میگفت قلبن عاشقت هستم
من زیر لب آرام میگفتم
روحی و جانن لایقت هستم
هر روز و هر شب غرق این رویا
با کوله بار غم سفر کردم
هر چیز و هر کس مانعم میشد
سدها شکستم تا گذر کردم
تا که رسیدم آخر دنیا
دیگر تو را آنجا نمیدیدم
راهی یک رویا شدم تنها
وقتی تو را همپا نمیدیدم
پلکی زدم اشکی فرو افتاد
بر گونه ی تب کرده ام غلطید
دلخوش به رویایی چنین بودم
دستی تو را از بسترم دزدید
#آذر_رئیسی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 24, 1398
بسیار زیبا و دل نشین بود
با تشکر از سبک شعری دلنشینتان
پاسخ
آبان 24, 1398
سلام و درود
بی تکلف عرض می کنم
زیبایی کلام و پیوستگی مصرع ها مرا شگفت زده کرد.
گدر پناه خدا
🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
آبان 24, 1398
👏👏👏
🌺🌸🌺🌺🌸
پاسخ
آبان 25, 1398
پلکی زدم اشکی فرو افتاد
بر گونه ی تب کرده ام غلطید
دلخوش به رویایی چنین بودم
دستی تو را از بسترم دزدید
من از اتفاقات غیر منتظره بی نهایت لذت می برم…
انسان را غافلگیر می کند. مخصوصا اتفاقات خوب و سپید…
بی نهایت زیبا بود و درود بر شما
پاسخ
بستن فرم