🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سه گلشنِ انتظار

(ثبت: 221181) دی 27, 1398 

 

«بهار می¬وزد از سمت ماجراهایش
قسم به چشم بهارآورِ دلارایش»

شکوه دشتِ تماشا و عطر موجِ بهار
شکوفه¬های شکوفا، هزار بار خُمار

دوباره، چلچله¬ها آشیانه می-سازند
به شاخه ـ شاخه¬ی آن چلچراغِ مِهر نثار

جوانه¬های دل¬افشان، دخیل می-بندند
بر آسمانِ تماشا شکارِ شیرین کار.

«بر این زمین عطش¬پوش، عشق می-جوشد
نگاهِ عاطفه، مدهوش، عشق می¬نوشد»

می¬آید عشقِ دلِ عاشقانِ خوش پیمان
می¬آید آن که دل از عشق می¬بَرَد آسان

می¬آید آینه¬ی صیقلی¬تر از خورشید
می¬آید آن مه تابان، یگانه¬ی دوران

می¬آید آن که همه عمر گفته¬ای که: بیا
غزل بپاش به پایش، به اشک، برق-افشان.

«بهار ساقیِ دشتِ خمار، نزدیک است
شکوفه دادن این انتظار، نزدیک است

تمامِ عاطفه¬ها! دل بر آسمان مانید
بهار، یار وفا آشکار، نزدیک است.»

از کتاب تا کهکشان ها- محمدعلی رضاپور (مهدی)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. با سلام و درود خدمت شما آقای رضا پور
    شعر بسیار زیبایی بود
    زنده باشید
    ❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹

    • سلام و درود و سپاس،
      جناب رشیدی بزرگوار❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌷

  2. محمدعلی رضاپور

    فروردین 10, 1399

    سه گلشن، قالبی ست ساخته از سه بخش، به ترتیب:
    آغازگر، بدنه و پایانبخش.
    سه گلشن دانستنِ شعر بالا در واقع برای راحتی کار بوده است
    و البته این شعر در شکل اصلی سه گلشن قرار ندارد و قالبی ترکیبی دارد؛ چرا که در بخش بدنه، قابل تقسیم به چند بخش است؛ اما سه گلشن در حالت اصلی خود، بدنه ای مشخص و غیر قابل تقسیم دارد.

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 10, 1399

      نمونه ای از شعر سه گلشن در حالت اصلی خود:

      در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام

      اما هنوز هم غزلی هست مست فام

      اما هنوز هم، نَفَسم آسمانیَ است

      چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانیَ است

      شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد

      اما نگو: جداییِ مان جاودانی است

      من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات

      شب های دل همیشه مقیم جوانی است

      در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م

      این چشم اشاره هات برایم نشانی است

      آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو:

      فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است

      خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد

      در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است

      این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار

      مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است

      مثل مدار وقف طواف تو هستم و

      فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است

      خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست .

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا