🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 فوران هذیان

(ثبت: 260167) خرداد 3, 1402 

چو شب آمد ،

سیاهی بیافتاد به میان

شمعی روشن بنمودم ،

به دل کور زمان

چه ملایم نوری ،

و چه رقصی زیبا

اشک شمع و رقص نورانی آن

وه چه زیباست امان !!!

کور سوئی امید ،

چو بیامد به میان

فوران کرد شعرم ،

قلمم گشت روان

به چه حالی امّا ؟

اشکی آمد پَس چَشم

و سرازیر بیفتاد غلطان

بگذرد این دوران ،

همچو این عُمر گران

بند بود همچو نخ شمع ، به میان

عاقبت رفت به زیان

وقت و ساعت به عیان

دیر گشت نیست حواسم به زمان

سرگذشت قلم و دفتر و من

سرگذشت شب و شمع رقصان

و چنین ثبت بشد این هذیان

قلم و دفترم آمد به فغان

چون سحر گشت

و خاموش شد شمع

گو نبودم هُشیار

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    خرداد 3, 1402

    سلام و درود تان، خدا قوت
    شاید قشنگ تر می شد اگر شعرتان را کوتاه تر و به سبک شعر سروش می پرداختید.
    زنده و سرزنده باشید در پناه خدا

    • علی مکرمتی

      خرداد 3, 1402

      درود بیکران ، نقد شما بجاست ، سپاسگزارم 🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا