🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 قطعه185

(ثبت: 5555) اسفند 1, 1396 

از جنوب آمد
فتح شمال در سر
قبله اش شرق
سلاح غرب در دست
چهار راه تاریخ استاده بود
چشم در چشم من

گروهی در پشت
اندک یار بر چپ و راست داشت
بر او خندیدم
خنده ای وقیح
بی شرمانه
غیر تبسم های هول و هراس دعوتش را پاسخی نبود
و گفتم
گفتم نه تو اسپارتاکوس زمانی
نه من قیصر دیوانه
ره باز کرده
سر به سنگ اندیشه شکستم
که وای
 وای برین آزادی و آزادگی

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):