🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کارون غزل

(ثبت: 258395) فروردین 24, 1402 

 

من عاشقِ چشمانِ توام شعر بهانَه ست
اصلا تبِ کارونِ غزل از تو روانَه ست

لبخند بزن لَک زده این شیشه غبارَ ست
تا همرهِ آن برق زند هرچه به خانَه ست

هی شانه بزن شانه وُ گیتار بزن باز
“می🎵 “فایِ ” مرتب شده نُت هایِ ترانَه ست

ای نوک زده بر پوستِ بی جانِ درختم
آهنگِ تپش هایِ صنوبر چو جوانَه ست

افتاده شمارهِ به نفس، عطر زدی باز؟!
یا کارِ همان چادرِ افتاده به شانَه ست

ای مردُمکِ چشمِ تو سرچشمه‌یِ ابیات
بسیار سُرودیم از آن رُخ که یگانَه ست

هر کس به سجودی زده زانو به نمازت
پیغمبرِ عاشق شده مشغولِ اعانَه ست

سر بسته نشد باز سخن از تو بگویم
هر بار تمامی یِ دماوند زبانَه ست

آن پیرِ قلم‌ گفت نزن مُهر تو آیت
آویخته در حلقه یِ گوشی که نشانه ست

 

میثم علی یزدی(آیت)

رفسنجان

پانویس: پیغمبر را می‌توان نماد پاکباز ترین عاشق نسبت به معشوق دانست عاشقی که در راه وصال از جان و مال و وطن خود می‌گذرد

و در لحظه ی وصال عظمت معشوق را اعانه داده و می گستراند
و بر عاشقان این طریق رسول و یاری دهنده
میشود.

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. مهرداد مانا

    فروردین 24, 1402

    سلام
    قلمتان نویسا

  2. طارق خراسانی

    فروردین 24, 1402

    سلام و درود

    امروز از صبح گرفتار کارهای عقب مانده ام بودم ببخشید دیر خدمتتون رسیدم.
    شعر زیبای تان را با صدای آن نازنین ادب خوانده و شنیدم و لذت بردم.

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌👌🌹🌱

  3. میثم علی یزدی

    فروردین 24, 1402

    سلام استاد گرامی جناب طارق خراسانی

    نمک پرورده ی اشعار زیبایتان بوده و هستم

    خیال تو خود مرا بی خیال عالم کرد

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا