🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نقدی بر سروش هایی از سیاوش آزاد
سروشکان سیاوشانه، عنوان مجموعه ای از چهار شعر سروش جناب سیاوش آزاد است. برای آشنایی ملموس با آنها ابتدا به ذکر این چهار سروش می پردازیم و سپس در این مجال، سروش نخست را مورد واکاوی قرار می دهیم:
یک:
عرش غرق تلالویی ممتد
می رود سوی ساحل پرحد
آتشی می چکد به روی خد
چیست زنجیر بی نشان هیچ
دو:
بگذر ای آشنا ز بی رنگی
رو به قعر سواحل سنگی
بنگر اندر وجود خوش جنگی
نیستی را صدف نما امشب
سه :
فرشته ای ز تبسم فتاد در آبی
تنفسش بگرفت و برفت در خوابی
ز پیله اش به در آمد چو شاپر آبی
پرید از قفس تنگ سایه
چهار:
عطش بر جان من افتاده امشب
وجود خسته ام غرق غم و تب
بوم شرمنده در پیش تو یارب
بده آبی بده آبی بده آب (…)
نقد سروش نخست:
سروش نخست، با کلمه ی “عرش” شروع شده است و در همان ابتدا، مخاطب را به فضای معنوی داستان شعر وارد می کند. مفهوم ظاهری و ابتدایی عرش برای مخاطبی با سطح متوسطی از دانش، شناخته شده است؛ اما شکی نیست که تصور افراد مختلف از مفهوم عرش، حتی ممکن است به تعداد انسان ها متفاوت باشد؛
برای برخی ممکن است عرش، منبع قدرت ناپسند و عذاب باشد؛ برای برخی دیگر، تصور دیگری از عرش، برجسته می شود و برای بسیاری، مفهومی گُنگ و غیرقابل تصور یا باور است و برای برخی ممکن است در سطح خرافات باشد.
حال، سروش سرای ما، جناب سیاوش آزاد، در این جا، عرش را با صفت “غرق تلألؤ” به کار برده و به این مقدار هم بسنده نکرده و “ممتد” را به آن افزوده است. طبعا این تلألؤ سرشار، آن هم از عرش، نویدبخش خیر بلکه منشأ هر خیری است و رهاکننده از هر ظلمتی و ممتد بودن تلألؤ عظیمی که عرش را با آن همه عظمتی که دارد، در خود غرق کرده، نشان از آن است که آن تلألؤ عظیم عرشی به سوی تمام هستی (که آفریده ی اوست) امتداد دارد.
امتداد نور را در نظر بگیریم!
در هسته، نهایت شدت را دارد و تا آخرین قلمرو نفوذ خود، پراکنده می شود و آخرین قلمرو نفوذ هم در حد خود و هرچند بسیار کم تر، بهره ای از آن نور خواهد داشت.
اکنون به مصراع یا لَخت دوم بپردازیم:
این لَخت با “می رود” آغاز شده است.
فعل مربوط به “رفتن” _آن هم هنگامی که بصورت مضارع بیاید و نشانگر تکرار باشد، چه معنایی برای “عرش” خواهد داشت؟ به نظر می رسد این رفتن، فراتر از رفتنِ فیزیکی و ظاهری باشد؛ چون عرش از مقوله ی فراتر است و آن را باید با معیار معنوی خود، مورد نظر قرار داد.
با عنایت به این نکته، حال، سؤال دیگری گریبان مان را می گیرد که:
عرش_ با آن همه عظمت_ به کجا ممکن است برود؟
“می رود سوی ساحل پر حد”
و سؤال دیگر، این که: ساحل پرحد چیست؟
ادامه دارد
محمدعلی رضاپور (مهدی)،
26 دی ماه 1401 کوچنمای خورشیدی،
تهران، شهریار، اندیشه
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (7):
دی 28, 1401
سلام
سپاس فراوان از محبت و شاگردپروری ای که نمودید نقد شریف را باید مکرر بخوانم و نظاره گر باشم چگونه ذهن وقاد شما درین خام نگاری ها خاتم کاری می کند تشکر و منتظر ادامه خواهم بود به توفیق الله
پاسخ
دی 28, 1401
سلام و درود و سپاس از بزرگواری هایتان
پاسخ
دی 28, 1401
سلام و درود
و در سایت شعر ناب هم این نقد، منتشر شده و به سایت شعر ایران هم فرستاده ام که احتمالا به زودی نشر خواهد شد. ان شاء الله قسمت های بعدی هم در سایت های مذکور قرار داده خواهد شد.
پاسخ
دی 28, 1401
سلام
تشکر و ممنون که مشوق هستید
خدایا خوف آن دارم سروش سرا شوم به دادم برس به خصوص که پس از سرودن سروش ها تحولی در نگاهم نسبت به سروش پدید آمده است
پاسخ
دی 28, 1401
سلام و درود، خدا را شکر
پاسخ
دی 28, 1401
متشکر بله رویت شد البته مدتهاست از دوستان آنجا به دورم
پاسخ
دی 28, 1401
سپاس از همراهی ارجمندتان
پاسخ
بهمن 7, 1401
سلام و درود
صبح و روز شما بهشت
صراحت بنده را ببخشید اما حقیر هیچ کدام ازاین نوشته ها را نزدیک به شعر، شاعرانه و دارای نقطه عطف و
طبیعت شاعرانگی نمی بینم، بیشتر
کوشش دست و پا شکسته است
و حرفهایی که نه حس آمیزی دارد نه روانی و سلیسی زبان و بیان
پاسخ
بهمن 7, 1401
سلام و درود
روزگارتان زیبا
پاسخ
بهمن 7, 1401
سلام
سپاس که آثار بنده را لایق نقد دانستید
از کوزه همان برون تراود که دروست
پاسخ
بهمن 7, 1401
سلام و درود و سپاس تان
پاسخ
بهمن 7, 1401
سلام و درود دوباره
و چه خوب اگر دیگر قسمت های نقد را هم بخوانید!
گمان کنم در نظر شریف تان تعدیلی ایجاد شود.
در پناه خدا بهترین ها نصیب تان
پاسخ
بهمن 7, 1401
بنده کل پُست شما را نه یک بار که دو مرتبه خواندم بزرگوار امّا…
بماند باعث کدورت میشود!
پاسخ
بهمن 7, 1401
سلام اشکالی ندارد بنده شاید چندان تعلق خاطری به آثارم نداشته باشم تیغ تیز نقد را از نیام برون کشید و خون سروش ابن سیاوش را بر زمین ریزید
پاسخ
بهمن 8, 1401
سلام و درود دوباره
پاسخ
بهمن 8, 1401
سلامت در سکوت است وقتی توافق نگاه وجود ندارد، ضمن این که خیلی اوقات صراحت کلام کار دست آدم می دهد، صراحت در سایر بلاد حسن است اما متاسفانه اینجا عدول از آداب دانی و ادب!
خیلی وقت پیش خاطرتان باشد در سایتی دیگر شماره شما را خواستم که خارج از مجازی بیان مطلب کنیم اما ندادید، در کل با شما در شعر حال می خواهد غزل باشد یا سروش، حتی در مسائل دیگر از جمله پاره نقدهایتان اشتراک و اتفاق نظر ندارم!
پاسخ
بهمن 8, 1401
درودتان جناب دکتر لاهیجی عزیز،
اگر سخن از اختلاف نسبی سلیقه باشد،
تفاوت در سلیقه ی شخصی، طبیعی است و شما صاحب رای خود هستید.
شماره تلفن که بارها خدمت تان بوده ام و افتخار داشته ام بارها به صحبت تلفنی با شما بزرگوار.
پاسخ
بهمن 9, 1401
سلام
عرض ادب
خیر بزرگوار در سایتی بود که خصوصی دارد
من به هیچ عنوان در خواندن یک اثر سلیقه شخصی خود را مد نظر قرار نمیدهم سلیقه و شاعران مورد سلیقه حقیر در بیوگرافیام نوشته شدهاند خانه پر سلیقه بنده دکتر عبدالحمید ضیاییست، اما بنده در نگاه به اشعار چشم سلیقهام را کور میکنم و یک چشمم دکتر شمیساییست و چشم دیگر دکتر فرزاد احمدی
پاسخ
بهمن 9, 1401
سلام و درود و ارادت
خوشبختانه چند بار توفیق تماس تلفنی با شما داشتم و شماره ام را دارید. باز هم اگر لازم است، در ایتا یا سایتی با شبکه ی خصوصی برایتان بفرستم.
شاد و بهروز باشید در پناه یگانه ی مهربان
پاسخ
بهمن 8, 1401
❤️🙏
پاسخ
بهمن 8, 1401
اگر هم منظور، قرار ندادن شماره تلفن در سایتی مثل شعر پاک است، چون امکان پیام خصوصی نیست و لزومی ندارد که شماره را همه و از جمله غیراعضا ببینند و گاهی درد سری پیش می آید….
پیونده ی شبکه های مجازی ما هم که هماره بر روی شما بزرگوار، آغوش باز داشته اند
چه قبلا در واتساپ (و تلگرام و…)
و چه اکنون در ایتا.
خلاصه:
ارادت همچنان باقی است.
پاسخ
بستن فرم