🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
این یک دلنوشته است که من زمانی آنرا نوشتم که خبرهایی در خصوص آتش سوزی عمدی در جنگل های زاگرس به گوشم رسید ، به یاد دارم که بسیار غمگین و افسرده بودم و تنها داروی رهایی من برای گریز از اندوه ، نوشتن بود.
____
من دلتنگم دل تنگ زمانی هستم که هنوز زندگی در این سیاره زیبا بود.
که هنوز میتوانستیم نفس عمیق بکشیم و از تازگی هوا لذت ببریم.
که هنوز میتوانستیم به ستارگان نگاه کنیم و به جادوی شب خیره شویم.
که هنوز میتوانستیم به درختان لبخند بزنیم ودر سایه هایشان آسوده باشیم.
که هنوز میتوانستیم با پرندگان دوست شویم و با آوازشان به رقص درآییم.
اما حالا چه شده است؟ چرا این همه تخریب و نابودی؟ چرا این همه بیرحمی و بیتفاوتی؟ چرا این همه خودخواهی و بیعدالتی؟
آیا ما فراموش کردهایم که محیط زیست جان ما است؟ آیا ما فراموش کردهایم که زمین خانه ما است؟ آیا ما فراموش کردهایم که طبیعت دوست ما است؟
من سخت ، دلتنگم ، دل تنگ زمانی هستم که هنوز این سوالات را نمیپرسیدم.
دلنوشته: ابوالقاسم کریمی
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):
بستن فرم