🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بهجت صدر نقاش اراکی

(ثبت: 264380) مهر 14, 1402 
بهجت صدر نقاش اراکی

بهجت صدر، یک انقلابی با نقاشی‌های تشنه

از زنان نابغه و دریغا گمنام یا شاید هم بینام، استان مرکزی، بانو “بهجت صدر” نخستین نقاش نوگرای ایرانی است.

بسياری از اراکی‌ها و چه برسد به ایرانی‌ها، هنوز این هنرمند والاگهر را نمی‌شناسد و دریغا که متوليان فرهنگ استان مرکزی هم نه لزومی دیده‌اند و نه زحمتی به خود داده‌اند که این هنرمند گران‌مایه را به مردمان دیار و سرزمین خود معرفی کنند. آه و افسوس که در شهر بهجت صدر، ميدانی، خيابانی، کوچه‌ای و یا حت یک بن‌بست، به نام بهجت صدر نيست!.

“بهجت صدر محلاتی” زاده‌ی روز ۸ خرداد ۱۳۰۳ خورشیدی، در اراک بود. پدرش “محمد صدر محلاتی” و مادرش “قمر امینی صدر” از خانواده‌های سرشناس اراک بودند. وی پدرش را زود از دست داد و مادرش سرپرستی او را بر عهده گرفت و نقش عمده‌ای در سرنوشت پیشروی دخترش ايفا نمود.

وی که نخستين نقاش زن ايرانی بود که نقاشی آبستره، کولاژ، چينه چينی و اصولا نوآوری را در نقاشی برگزيد، پس از پايان دوره‌ی دبيرستان، وارد دانشسرای مقدماتی شد و سپس در دانشکده‌ هنرهای زيبای دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و به سال ۱۳۳۳ با رتبه‌ی نخست در رشته‌ی نقاشی، پایان‌نامه هنری دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۳۴ بورسیه‌ای برای هنرآموزی از Accademia di Belle Arti di Roma در ایتالیا گرفت و در مدت چهار سال تحصيل خود در ايتاليا، نمايشگاه‌هايی نيز برگزار نمود.

در سال ۱۳۳۵ برنده‌ی جایزه‌ی “سیمین همترازی” شهر سن‌ویتو شد و یک نقاشی از او به همراه چند کار از نگارگران جوان ایران در بیست و هشتمین دوسالانه ونیز پذیرفته شد و در سال ۱۳۳۶ نخستين نمايشگاه انفرادی او در نگارخانه‌ی “پينچو” در رم برگزار شد.

ازدواج اول او با يکی از بستگانش به نام “ابوالحسن صدر” چندان دوامی نداشت. سال‌ها بعد با استاد آهنگسازی و موسيقی ايران “مرتضی حنانه” ازدواج کرد و در سال ۱۳۴۲، صاحب دختری بنام “میترا” که “کاکوتی” صدایش می‌زنند، شدند.

وی دو سال پس از ازدواج با “مرتضی حنانه”، در سال ۱۳۳۹ به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان دانشيار به تدريس و آموزش نگارگری پرداخت و اين کار را به مدت بیست سال ادامه داد و سرانجام او که مدير گروه هنر بود، پس از ۳۵ سال خدمت بازنشسته شد. جالب است بدانيد که او استاد نقاشی “فروغ فرخزاد” هم بود و اینکه فروغ یکی از شعرهای استادش را تصحیح و ویرایش کرده بود. مرگ ناگهانی “فروغ فرخ‌زاد” در سال ۱۳۴۵ او را به شدت سوگ‌وار کرد. او فروغ را زنی بسیار صادق می‌دانست که از هر ریا و تزویری بری بود. در سال ۱۳۶۵ در یادداشت‌هایش چنین نوشت: «چیزی که در زندگی به آن افتخار می‌کنم، دوستی‌ام با فروغ بود و ارزش زیادی که برایش قائل بودم.»

صدر در سال ۱۳۴۱ نیز در سومین دوسالانه تهران، جایزه نخست را می‌گیرد و نگاره‌هایش به سی و یکمین دوسالانه ونیز، فرستاده می‌شود.

بهجت صدر را بايد به عنوان يک نقاش انقلابی شناخت، زيرا از ابتدای شروع کار خود به تنهايی، در برابر دهن‌کجی‌ها نسبت به آثارش ايستادگی و مبارزه کرده است، تا امروز که پس از سال‌ها تاخير قدر و ارزش آثارش آشکار شده است.

با مطالعه آثار بهجت صدر نيز مشخص است که وی هيچگاه از قبل تصميمی برای نقاشی خود نداشته است و هميشه با ديدن يک رنگ و يا چيزی ديگر، نوعی شور آفرينندگی در وی قليان کرده و او را وادار به نقاشی می‌کند.

آثار او بیانگر حرکت به آینده و دگرگون شدن و واقعیت جهان است که این را در نقاشی‌هایش، می‌توان به وضوح آنها را مشاهده کرد.

وی نقاشی است که نشانه‌های متناقض را با بیانی انتزاعی به تصویر می‌کشد و طبیعت سرشار را با جهان سرد و عریان صنعتی در هم می‌آمیزد.

در برخی از تابلو‌های اين هنرمند نيز يک ريتم تکرار شونده همانند کاشی‌های قديمی وجود دارد. گاهی نيز اين ريتم خلاصه می‌شود و تبديل به جزئی از کل اثر می‌شود مثل تابش نور چراغ در ميان خيابان. به اين ترتيب يک حرکت بزرگ و عظيم درونی در آثار بهجت صدر شکل می‌گيرد که اصل گويش تابلوهای وی را بوجود می‌آورد. او با آثارش می‌خواهد به جامعه ايستای ايرانی بگويد، ايستادن و درجا زدن فايده‌ای ندارد.

صدر در مورد تکنيک کارش گفته است: “کنتراست‌ها را دوست داشتم، خيلی زود قلم مو را کنار گذاشتم و کاردک را به دست گرفتم. دوست داشتم به جای رنگ گذاشتن، با کاردک رنگ را از روی بوم بردارم. قلم مو اصلاً راضی‌ام نمی‌کرد…”

آثار او دوره‌های متفاوتی دارند. يکی از زيباترين دوره‌های کاری او آثار”کلاژ” او است. عکس‌هايی را که خودش گرفته بود با نقاشی‌هايش تلفيق می‌کرد که نتيجه‌ای بس زيبا و جذاب به دست می‌داد.

وی در سال‌های پايانی دهه‌ی شصت مبتلا به بيماری سرطان سینه می‌شود، و در آن سال‌ها همراه با سرطان، دست از تلاش و کوشش و نقاشی نمی‌کشد، تااینکه روز دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در ۸۵ سالگی بر اثر سرطان و حمله‌ی قلبی، در جزیره‌ی کرس، در جنوب فرانسه جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

آرامگاه او در گورستان پر-لاشز پاریس (بزرگ‌ترین  گورستان پاریس و یکی از مشهورترین گورستان‌های جهان) واقع است.

وی در تابستان ۱۳۷۰ در یادداشت‌هایش نوشته بود: «دریا را از زمین بیشتر دوست دارم. در زمین انسان مدفون می‌شود و در دریا غرق می‌شود. غرق در شاد، غرق در زیبایی، غرق در خوشی، غرق در مستی، غرق کار. زمین کوه و تپه و گودی دارد و دریاست که بی‌نهایت است و چشم را تا بی‌انتها می‌کشاند.»

تعدادی از نویسندگان و صاحبان قلم و هنرمندان در بزرگداشت و معرفی ایشان آثاری را خلق کرده‌اند، از قرار:
– بهجت صدر، جواد مجابی و یعقوب امدادیان، انتشارات موزه هنرهای معاصر تهران
– پ‍ی‍ش‍گ‍ام‍ان ه‍ن‍ر ن‍وگ‍رای ای‍ران: بهجت صدر، روئ‍ی‍ن پ‍اک‍ب‍از، نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۴
– مستند «بهجت صدر: زمان معلق» ساخته میترا فراهانی
و…

گردآوری و نگارش:
لیلا_طیبی (رها)

منابع
– گفت‌و‌گو با بهجت صدر، لیلی گلستان، نشر دیگر، ۱۳۸۵
– بهجت صدر: رد سیاهی، انتشارات Zaman books
– هنرامروز / گالری اینفو (منابع آفلاین برای عکس‌ها و نقاشی‌‌ها)
و…

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا