🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بنام خدا
سَیّد بهاءُالدین محمّد حاجتم را داد
آن خاطرات، آن روزها، کی میروند از یاد
با نوح در کشتی نشستن لذتی دارد؛
در کشتی نوحیم ما، پس هرچه باداباد
در محضرِ شیخِ شبان، غمگین نباید بود؛
در بارگاهش میشود هر غصّهداری، شاد
در بین مردم بودن آخر مثل زندان است؛
باید از این زندانِ مردم زود شد آزاد
قلبی که ویران است را باید مرمّت کرد؛
با دست معماری چنین، دل میشود آباد
قبل از سخن گفتن، تمامِ قصّه را فهمید؛
سَیّد بهاءُالدین محمّد حاجتم را داد
…………………………………..
تقدیم به امامزاده واجب التعظیم “سید بهاءالدین محمد”
مرداد ماه ۱۳۹۸
“در سفر به شیخ شبان سروده شد”
التماس دعا
🌼اشعار علی رفیعی وردنجانی🌼
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (13):
مرداد 5, 1398
سلام
استاد رفیعی ارجمند
در بین مردم بودن آخر مثل زندان است؛
باید از این زندانِ مردم زود شد آزاد
دستمریزاد و دلنمیراد
پایدار باشید به مهر
🌸🌺🌷🌺🌸
پاسخ
مرداد 5, 1398
سلام و احترام
عالی و آسمانی ست
بهره مند شدم از شعر پاکتان جناب استاد رفیعی عزیز
درود بر شماااا
💐💐💐💐💐
پاسخ
مرداد 5, 1398
سلام
چیزی که در جان شعرهای شماست و خواننده را بیش از هر چیز تحت تاثیر قرار می دهد به زعم من خلوص کامل باور و یقین و عشق به آن است.
💐🌿💐🌿💐
پاسخ
مرداد 5, 1398
🌹🌹🌹🙏
پاسخ
مرداد 5, 1398
سلام جناب استاد رفیعی عزیز
عالی بودبزرگوار🌿🌺🌺🌺🌿
پاسخ
مرداد 5, 1398
زیبا سرودی، خوب گفتی، آفرین استاد
سید بهاء الدین محمد، حاجتت را داد
شعرت روانست و زلال و پاک، همچون آب
زیباست، غمهای دلم را می دهد بر با
#رضا_زمانیان_قوژدی
بداهه تقدیم به استاد رفیعی نازنین
پاسخ
بستن فرم