![موسی عباسی مقدم](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_501-e1603683741935.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به دست خود بگیرد چون کمان ابرو کمانش را
زند بر سینه ام چون تیر می بوسم دهانش را
شنیدم مزرعه داری برایش خودکشی کرده
میان گرگها تقسیم کردم استخوانش را
سحر بادی پریشان کرد مویش را همانساعت
به دست یک تبر دادم درختان جوانش را
خدا را هم ببینم بر گل رویش نظر دارد
بریزم روی همدیگر زمین و آسمانش را
شبی در خواب دیدم قطره ای افتاده بر رویش
پر از رنگین کمان کردم تمام کهکشانش را
شبیه برگ سرما دیده ای در حسرتش مردم
دمی که لاله ای بوسید روی ارغوانش را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 28, 1399
درود بر شما جناب عباسی مقدم
زیبا سرودید
لذت بردم از شعر پاکتان
زنده باشید به مهر
💐💐💐
پاسخ
آبان 29, 1399
سلام استاد مهدی پور عزیز ممنونم
سپاس از حضورتان
شادکام باشید🙏🍃🌿💐🌹
پاسخ
آبان 28, 1399
درودها جناب عباسی مقدم
غزلی جلیل و زیبا را میهمان قلم خوش نگار شما بودم
سرودن روان در وزن انتخابی بسیار سخت می نمود
که با استادی تمام این شعر سالم و زیبا خلق شد
امید که پایدار و نویسان باشید هماره به مهر
💐💐💐💐💐💐
پاسخ
آبان 29, 1399
سلام مازیار عزیز متشکرم
سپاس از حضورتان
شادکام باشید
🙏🍃🌿💐🌹
پاسخ
بستن فرم