🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بی نام:
دلم از طعنه ی تفتان به طبیب آمده است
و جگرسوخته از لهو و لهیب آمده است
آه ای سنبله ی صبر کجا روییدی
که دلم خالی از اوزان شکیب آمده است
مردمان در نگشایید که در مُلک مراد
ز هبوط هزلیات رقیب آمده است
گبه ی گبر بپوشید که از گندم عشق
نان آزادگی از بند نهیب آمده است
ژاژ خواهان همگی ژنده رداشان سردوش
و سر از دوش دلالت چه غریب آمده است
و تنم این وطن وادی وحشت شده باز
دور از سلطنت شاه نجیب آمده است
و شَرف در شُرف مرگ به تاریخ گواست
خون ز خاموشی افکار فریب آمده است
غیرتی کو که غریبیم در آبادی خویش
شعر مجروح از این جرح عجیب آمده است
طایر طبع من از دانه ی دل قُوت کند
که پر از جرات کاوه به کتیب آمده است
لچک بیم در آرید اگر در لچکید
که لچک از سر تزویر به جیب آمده است
پرده از دامن پاکم که تواند بدرد
که سیاووش صفت از آتش سیب آمده است
زره ی رزم بپوشید که در خاک خطر
شیر و شمشیر هم از خط ادیب آمده است
آسمان آخته از آه اهورا مزدا
سرخ از خون جوانان و خطیب آمده است
مادرت مرده مگر مهین بیچاره ی من
که فراز تو بدین حال نشیب آمده است
آه الهام شبابت همه در شیون رفت
شب مویت سپری گشت و مشیب آمده است
رهروان قاعده در رفته ز قانون قضا
بنگارید که قانون به مهیب آمده است
قیدرون دره ی مهر است به مریم سوگند
که مسیحای شهامت به صلیب آمده است
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مهر 9, 1402
لچک بیم در آرید اگر در لچکید
که لچک از سر تزویر به جیب آمده است
پرده از دامن پاکم که تواند بدرد
که سیاووش صفت / زآتش /سیب آمده است
سلام
خیر مقدم 🌹
غزل زیبایی ست
درودتان
در پناه خدا🌿
پاسخ
مهر 9, 1402
خواستم چیزی ننویسم
اما خیلی وقتها ناچار هستم حساب شعر را از شاعر جدا کنم . غزل مطابق معمول سرشار از تعابیر و استعارات بکر بود که تنها در این صفحه می توان یافت . و اینکه همراهی شاعران با خواسته های ملت ستمدیده ، اتفاق مبارکی ست که امروزه به کرات شاهد آنیم .
پاسخ
بستن فرم