🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تجربه کردم با تو طعم خوش سعادت را
دلربایی فصل بهار و رنگ لطافت را
عاشقانه نگاهم کردی ای آرام جان من
در عمق چشمان تو میدیدم آن صداقت را
دلیل نفسهای بی حساب منی هر روز
چه ناممکن است که ترک کنم این عادت را
قیامتی به پا شد لحظهای که خندیدی
تو رقم زدی در همین دنیا قیامت را
سرو به خود میبالید و ندانست گ تو
قد کشیدی و تمام کردهای قد و قامت را
تو خوشصدا تر از آنی که دنیا به خود دیده
غرق آرامشم هر بار میشنوم صدایت را
سیاست عجیبی است مغرور شدنت با من
بیا مهربانم به پایان رسان این سیاست را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم