🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نفس میکشد این جوان سالخورده در هوایتان
چه درد کمرشکنی است دیدن غربت اشکهایتان
مردم خنده میکنند و من گریه، میپرسند چرا؟
گویم دلم لک زده بهر حس خوب صدایتان
یاسهای خانه ما پژمرده گشته از غربت نبودنت
این خشکی زمین مرده رفع میشود با دعایتان
عمری گناه کردم و باز ظهورتان را آرزو کردم
یادم نبود که عمری است زنجیر بودهام به پایتان
دعا میکنم که دعا کنید که دعایم مستجاب شود
ندانستم که زودتر دعا میکنید بهر منتظرانتان
پیاده میروم روز اربعین و دلم بیقرار شماست
سلام ما به شما، قبول باشد سفر ناب کربلایتان
بهشت ما روزی است که شما پیش ما باشید
اشک شوق باریم و همان لحظه بمیریم برایتان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
مهر 12, 1401
آفرین بر شما پسرِ پاک ضمیرِ گل اندیش
پاسخ
آبان 28, 1401
خیلی ممنونم سید بزرگوار🌷
پاسخ
بستن فرم