🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اسب سیاه تقدیر
می تاخت بر
جاده ی یخ زده …..
که آسمان دل گرفت
شب بی ماه
تیره تر شد…
قطره ی شبنم چکید
بر گونه ی سرد….
پژواک ناله ی دردناکِ
اندام زردرنگش،
به زیر سم اسب
قلب هر کوه استواری
را میلرزاند…
فریاد خشکیده اش
را شنیدم:
برگرد از همین بیراهه…!
هنوز گلت ندیده
رخت سپید عروسی را .!
#سحرفرجی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آبان 5, 1399
🌹🌹🌹💐💐💐💐
پاسخ
آبان 5, 1399
درودها بانو فرجی
شعر خوش احساسی بود از قم شما
تصاویر بیشتری بکار گرفته بودی که خیلی خوبه
شعرت کلمات اضافه داره به عنوان مثال ( که ) مینوشتی آسمان دل گرفت هم معنا رو می رسوند.
حالا اینجا بیشت راشعارتون رو نقد خواهیم کرد.
مانا و نویسان باشید🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 5, 1399
درود بر شما بانو فرجی گرامی
زیبا ست
لذت بردم از شعر قشنگتان
زنده باشید به مهر
💐🙏💐
پاسخ
آبان 5, 1399
درود برشما زیبا بوددر پناه خدا🌺🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 6, 1399
سلام
آفرین
مازیار عزیز می تواند بهترین استاد راه شما باشد
در پناه خدا 🌹
پاسخ
بستن فرم