🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ایوان بی مهتاب

(ثبت: 6061) خرداد 7, 1397 
ایوان بی مهتاب

در عمیق ترین زخم این پیکر

بدنبال گناه ناکرده می گردم

در نبردگاهی بی بیرق

پژمرده در زره سرد و شکاف خورده غرور

با شمشیری آغشته به خون خود

تاوان دردآلود یک انتخاب را می دهم

من سرداری شکست خورده ام

با همین دست های سوگوار

به دار آویختم

همه باورهای عاشقانه ام را

حالا دیگر

باغ انتظارم زرد

رود اشتیاقم خشک

بر بالای شاخه های سبز مرده

حتی سیاه عزا هم به اکراه می نشیند

به کدام پنجره بند دلم را گره زدم

که اینچنین

نفرین جدایی ، اجابت دعایم شد

من … تن ها بودم

تنها شدم

حال من

حال بره ای است

در مسیر لانه گرگ بدنیا آمده

بی حضور او شب ها

من ایوان بی مهتابم

در این تاریک و سرد و خلوت مغموم

آه … پادشاهی می کند .

امیر جلالی     –     خرداد 1395

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):