🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خوابِ غفلت رفته بودم، بسته شد میخانه امشب
جام و ساغر رفته ازکف، باختم خـُم خانه اِمشب
دست من کوتاه از مِی، دسـتِ ساقی دور باشـد
یـار در داخـل نشستـه، میزنـد پیمانـه اِمشب
میشـود آیـا رسانـم، یـک پیامـی را به ساقـی
تا که آگاهش کنـم من، نیستم بیـگانه اِمشـب
کوزه در دستـان ساقی، زان شرابِ سـرخ ریـزد
از قدحها شد لبالَب ،«مِی» دَهـد مستانه اِمشب
حال و روزَم را نـداند، یـارِ مـن در سـوی دیگـر
نـزدِ سـاقی جـامِ مِی را، میزنَـد رِنـدانـه اِمشب
بـاده گویـا نـاب بـوده، گـونـه ها را سـرخ کـرده
عـطرِ مِی آخـر دلـم را، میکـند دیـوانـه امشب
میرسـد بر گـوش هـر دَم، نغمـه هایِ عاشقـانه
گشته بر من جام و ساقی، میکده افسـانه اِمشب
کـاش در را باز کرده، میشدم داخـل به خـانـه
تـا که بینـم عاشقـانه، رویِ صاحبخـانه اِمشب
هـرکـسی عاشـق نبـاشد، میـکده جایـی نـدارد
جمـعِ مشتاقان خـواهد، عاشـقِ جانــانه اِمشب
درعجب هستـم چگـونه، یار خـود هُشیـار باشـد
عاشقش را خواب خواهد، مست در میخانه اِمشب
گـر شـرابِ ارغـوانی، جرعــه ای میشـد نصیبـم
سویِ یارم میزدم پر، همـچو یـک پـروانه اِمشب
مـن (حبیبم) عــاشقـانه، میرَوم دیــدارِ یــارم
میدهـم با شعـرهایــم، مـرغِ دل را دانـه اِمشب
……..حبیب رضائی رازلیقی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اردیبهشت 18, 1398
درودها
لذت بردم از این همه ذوق و هنر
امید که هماره نویسان و شادکام باشید
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 19, 1398
سلام برادر عزیز استادنژادیان
حضورتان خوشحالم نمود
خداوند شادی و شادکامی را براشما هدیه کند
ممنونم🌺🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 18, 1398
سلام و درود استاد عزیز
بحر رمل مثمن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
بسیار خوب
سپاس
ولی اله بایبوردی
پاسخ
اردیبهشت 19, 1398
سلام استاد گرامی
ممنونم از حضور با ارزش تان
ممنونم🌺🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 18, 1398
سلام و درود
بسیار زیبا و محکم
لذت بردم
در پناه خدا 🌿👏👏👏🌿
پاسخ
اردیبهشت 19, 1398
سلام بر استاد بزرگوار
سپاسگزارم از حضورتان
افتخار میکنم به تاییدتان
یا علی ع🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم