🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بالِ سبز
ای صفایِ میکده آخر نمی آیی چرا !
جام ها گشته تهی ساغر نمی آیی چرا !
در زمستان برگِ نرگس هایِ زردِ انتظار
سینه چاک از مُشکِ تو عنبر نمی آیی چرا !
اشکِ عالم رود شد مهدی بیا مهدی بیا !
مرهمی بر چشم هایِ تر نمی آیی چرا !
بر یتیمِ کوچه هایِ بی کسی رحمی نما
دادرس، آقا، ولی، سرور نمی آیی چرا !
ای زُلالِ روحِ خاک آلوده یِ آدم بیا
زمزمِ گم گشته یِ هاجر نمی آیی چرا !
عمر ما بُگذشت از نیمه جوانت پیر شد
کی شود این فاصله کمتر نمی آیی چرا !
بالِ سرخِ شیعه یعنی اشک هایِ ناحیه
بالِ سبزِ شیعه ای شَهپر نمی آیی چرا !
میزنم در نیمه یِ شعبان به عشقت هلهله
کَر شود هر منکِرُ هر شَر نمی آیی چرا !
در دعایِ ندبه میگویم خدا باران فرست
جانِ مایی جانِ آن مادر نمی آیی چرا !
میثم علی یزدی
رفسنجان بهار ۱۴۰۲
با سپاس از استاد حیدری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
اردیبهشت 22, 1402
ای صفایِ میکده آخر نمی آیی چرا؟
وی میِ شاهانه در ساغر نمی آیی چرا؟
.
میزنم در نیمه یِ شعبان به عشقت هلهله
ای براندازِ سپاهِ شَر، بگو آخر نمی آیی چرا؟
سلام و درود
به امید ظهور خورشید عدالت
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 24, 1402
سلام بر استاد طارق خراسانی
سپاسگزارم
پاسخ
بستن فرم