🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 با شما عشق می شود آغاز

(ثبت: 242971) آذر 6, 1400 

سروش هایی از جامعه ی کبیره

سروش 7

ناخدایانِ بی کرانه ی راز !

دلنوازانِ عاشقی پرداز !

با شما عشق می شود آغاز

“بِکُم فَتَحَ الله”

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نقدها 11 
  1. پیرایه یغمایی

    آذر 6, 1400

    من هر چه سعی می کنم که این سه گانی موزون را با آن جمله ی عربی که خارج از وزن این سه گانی است، یک شعر يا يک مجموعه ی شعری به حساب بیاورم، نمی توانم. ذهنم قانع نمی شود/ از طرفی به نظرم می رسدکه این شعر نیمه تمام است و مخاطب نمی تواند با آن به جایی که قرار است برسد، برسد../ با پوزش از جسارتم . البته این نظر من است در مقابل يک مکتب ناشناخته و شايد هم درست نباشد، نمی دانم؟ / چون مانيفست این مکتب هنوز نوشته و عرضه نشده است گرامی

    • سپاس از نظر بی طرفانه و صادقانه و راهگشایتان،
      بله
      به نظر می رسد که
      در این سرو‌ش (سروش 7)
      لَخت پایانی، خیلی از وزن اصلی (در لَخت های پیشین) فاصله گرفت بطوری که برای مخاطب، قابل پذیرش نیافتاد
      و از این جهت، می توان امتیازی منفی به آن داد اما
      همه ی سروش ها به این شکل نیستند، مثلا به این سروش
      توجه بفرمایید:

      سروش هایی از جامعه ی کبیره

      سروش 2

      بس که چشم انتظارتان شده ام

      غنچه ای از بهار تان شده ام

      یار تان، بی قرار تان شده ام

      رستگار از قرار تان شده ام

      “مَن اَتاکُم نَجا”

      در سروش دوم

      لَخت پایانی در همان حوزه ی وزنی لَخت های پیشین قرار دارد اما کوتاه تر از آنهاست.
      به عبارت دقیق تر،
      لَخت های غيرپایانی
      بر وزن
      فاعلاتن مفاعلن فعلن
      هستند و لَخت پایانی بر وزن
      فاعلاتن فَعَل (=فاعلاتن مفا)

      و به این دلیل،
      نمی توان لَختی را خارج از بافت شعر در نظر گرفت.

      اگر منظورتان از
      “سه گانی” فقط ارجاع به سه لَخت غيرپایانی سروش هفتم نباشد بلکه منظورتان
      قالب شعری خاصی به این نام باشد،
      لازم است ذکر کنم که تفاوت های سروش با دیگر قالب ها و گونه های شعری ازجمله
      سه گانی را پیش تر
      بیان نموده بودم و در همین سایت در قسمت مطالب این جانب، در دسترس قرار دارد.

      شعر سروش، شعر کوتاهی است با
      چند لَخت و لَخت پایانی آن برپایه ی همانندگریزی به برجستگی می رسد،
      به عبارتی:
      لخت پایانی
      دست کم
      در یک جنبه ی خاص،
      متفاوت و برجسته از لَخت های پیشین است
      و این جنبه، ممکن است
      کوتاه–بلندی لخت،
      قافیه، وزن، زاویه ی دید، یا چیز دیگری باشد.
      افزون بر این، سروش،
      ویژگی های دیگری هم دارد که باعث تفاوت آن از قالب های نیمه همانند
      می شود و در چند مورد از مطالب این جانب در همین سایت،
      به این موضوع، پرداخته شده است.

    • درباره ی شیوه نامه (مانیفست) گونه ی شعری سروش و…
      و همچنین مکتب ادبی نورگرایی،
      مطالب لازم در سایت ها و… و ازجمله در همین سایت،
      در دسترس است.

  2. پیرایه یغمایی

    آذر 6, 1400

    شاعر جان سلام :
    حالا که آمديم سر بحث من می توانم خیلی راحت مشکلاتم را با شما در ميان بگذارم:
    نخست اینکه من (سه گانی) گفتم که همان سه لختی باشد و این نوع شعر وجود دارد، شايد شعرا کم به طرفش رفته باشند ، اما هست و بسیار هم جذاب است
    دوم اینکه شما می گویید در این شعر وزن آن سه لختی با وزن آن جمله ی عربی فاصله گرفته و در آنهای دیگر نگرفته/ من می گویم وزن در همه فاصله گرفته وگرنه يک باره مخاطب را به لکنت ذهنی نمی انداخت : مثلاً در همان سروش 2 هم همینطور است
    بس که چشم انتظارتان شده ام (فاعلاتن مفاعلن فعلن)
    “مَن اَتاکُم نَجا” (فاعلاتن فَعَل =فاعلاتن مفا)
    تا آنجا که من می دانم شاعر بويژه در تکه ی آخر نمی تواند وزن عوض کند، فقط می تواند کم و زیاد کند:
    چشمه ام آموخت درخشندگی (مفتعلن، مفتعلن، فاعلات)
    کوه، سرافرازی و پایتدگی (مفتعلن، مفتعلن، فاعلات)
    آب روان، زندگی (مفتعلن فاعلات)
    نکته ی دیگر اینکه این شعرها ناتمام، تمام می شوند، هایکو هم نیستند، چون هایکو یک فلسفه ی نامریی در درون خود دارد
    دل نوشته هم نیستند، چون وزن دارند
    مثل این است که کودکی را ببرند روی پله ی چهارم نردبان و یک باره دستش را وسط زمین و آسمان رها کنند ، یعنی در مخاطب همچنين تعلیقی ایجاد می کند/ البته چون در مورد این مکتب هنوز مقاله ای اساسی نخوانده ام ، شايد حرف هایم بی ربط باشد، نمی دانم؟/ اما این موضوعی است که من هر روز بعد از ورود به سایت با آن روبرو می شوم و ذهنم گرفتار پریشانی و نادانی می شود/ کاش شما چند شعر از پیروان دیگر این مکتب هم بنویسید تا اقلاً من و دوستان بفهميم این مکتب هدفمند چیست، شايد بخواهيم ما هم به آن بپیوندیم و دست کم خودمان را آزمون کنیم / من ممنون می شوم که شما اصول این مکتب را اگر در مقاله ای یا در نشستی هست برایمان عنوان بفرمایید.
    درپایان از پاسخ هایتان که در نهایت شکیبایی است، بسیار سپاسگزارم و خواهش دارم که این گفته ها را به حساب کنجکاوی و اشتیاق من به یک مکتب نو بگذارید نه خدابی ناکرده به حساب مخالف خوانی ام .
    باز هم متشکرم

    • سلام و درود دوباره
      و البته نظر شما محترم است و شما حق دارید نظر خودتان را حفظ کنید
      و اما این که فرمودید:
      “نباید وزن عوض کرد”
      این مطلب، جای تامل دارد
      مخصوصا این که ادامه دادید: “فقط می توان وزن را کم و زیاد کرد”
      بله، با ظهور شعر نو و تغییر در عادات شعر، بیش تر خواص، با آن مخالفت کردند اما اقلیتی همراه شدند و راه نوینی فرا روی شعر نهادند.
      از اینها که بگذریم، شعر سروش، تنوع پذیری فراوانی دارد و به گمانم به گونه ای است که دست کم زیرگونه یا زیرگونه هایی از آن،
      سلیقه های همچنان قانع نشده را نیز راضی می کند.
      نمونه هایی از شعر سروش
      تقدیم می شود:
      شعر پیشرو
      شعر سروش
      چه کسی گفته
      که سرایش نخستین سروش از ماست؟
      سروش، آن سجده ی آدم سجده شده
      سروش، آن توبه ی جانانه ی حوا ست
      سروش، مهر- باران رنگین کمان
      سروش، کوه- جنگل- دریاست
      سروش
      لبخندِ
      خداست.
      سروش هایی دیگر:
      سروش دو قسمتی
      دستت آماده کن!/ “دل گِرو در کِرِشمه های تمشک!”//
      سروش سه قسمتی
      دل گدازنده، دلنواز آمد/ باز با ناز و سرفراز آمد/ کاشکی داشتم دلی، دلکی .//
      سروش چهار قسمتی
      آفتاب غروب و کشتی و آب/ موج بی تاب و التهاب و شتاب/ آی دریا! بیا مرا دریاب /
      مثل ماهی به ساحل افتادم(افتادَه م) .//
      سروش پنج قسمتی
      مِه چه زیبا نِشَست بر تنِ دشت/
      ناز و نرم از کنار دشت گذشت/
      خاطرات تو در دلم آمد/
      نازتازان و بی گذشت گذشت/
      باز، گلگشت، نوعروس، خیال
      (خوانش دیگر: باز، گلگشتِ نوعروسِ خیال .)//
      و نمونه های بیش تر:
      شعر پیشرو
      شعر سروش
      چه کسی گفته
      که سرایش نخستین سروش از ماست؟
      سروش، آن سجده ی آدم سجده شده
      سروش، آن توبه ی جانانه ی حوا ست
      سروش، مهر- باران رنگین کمان
      سروش، کوه- جنگل- دریاست
      سروش
      لبخندِ
      خداست.

    • درباره ی دیگر سرایندگان شعر پیشرو هم در همین سایت، اشعاری در میان اشعار خود از ایشان (و با نام خودشان) گنجانیده ام
      و البته ایشان اشعار مرتبط خود را بطور پراکنده در شبکه های مختلفی
      همچون تلگرام، اینستاگرام و…
      منتشر کرده اند و همچنان نشر می دهند و هر از گاه،
      شاعران جدیدی به یاران شعر پیشرو، افزوده می شوند.

  3. پیرایه یغمایی

    آذر 6, 1400

    دوست عزیز شاعر : ظاهراً من و شما کلام يکديگر را دریافت نمی کنیم / شايد پاسخ شما بیانگر این موضوع باشد/ مانیفست (شيوه نامه) را هم قبلاً به من آدرس داده بودید، متأسفانه برای من هويتی نداشت، البته شاید برای دیگران مفهوم باشد. فکر می کنم پافشاری برای شناختن این مکتب جدید بیهوده است، باید صبور باشم و به زمان بسپارم، زمان بهترین صرّاف روزگار است
    باز هم اگر در این گفت و گو ها جسارتی رفت ، پوزش می خواهم
    موفق باشيد

    • فراوان سپاس از پیگیری ارجمندتان،
      فِرِسته های پسینم در روزهای آینده در سروش های آیینی و با همین ویژگی ها خواهد بود که شاید چندان نپسندید
      اما پیشنهاد می کنم فِرِسته های پیشینم در دفتر مکتب ادبی نورگرایی و همچنین دفتر سه گلشن
      را هم بخوانید.

      🌹🌹🌹

  4. سلام و درود دوباره
    و مطلب خیلی مهم دیگری که لازم است گفته شود تا مطلب، ناتمام نماند، این است که:
    معمولا در اشعار فارسی، حسن ختام یا خوش پایانی با نیک به پایان رساندن شعر انجام می شود نه با پایان باز
    (برخلاف شعر سروش)
    و آنچه از نظر شما ناتمام ماندن شعر سروش است که در لخت پایانی رخ می دهد،
    از نظر ما، پایان باز است که
    بطور جدی به دنبال ایجاد آن در شعر سروش هستیم و گاهی در برآوردن آن موفق می شویم.
    همچنين ممکن است گاهی واقعا سروشی، بصورت ناشیانه ای ناتمام
    بماند بدون این که پایانی باز و چندبُعدی و مخاطب محور داشته باشد
    که این مورد، ضعف گونه ی نوین سروش نیست بلکه ضعف سراینده ی آن است که نتوانسته آن ویژگی را محقق کند و ممکن است این امتیاز منفی در برخی سروش های این جانب هم باشد اما از طرف دیگر
    ممکن است برخی سروش های دیگرم پایان باز قابل قبولی داشته باشند.
    حتما قبول دارید که پایان باز
    – اگر بخوبی انجام شود – امتیازی برای شعر است.
    در این سروش های آیینی مربوط به زیارت جامعه ی کبیره
    که معمولا به عبارت مشخصی از آن زیارت پایان می یابند،
    شاید پایان باز، معنا نداشته باشد اما نمی توان برجستگی لخت پایانی آن را انکار کرد، هرچند می توان این شیوه را نپسندید.
    در بسیاری سروش های دیگر
    که لخت پایانی بصورت عبارتی چند بعدی انتخاب می شود،
    پایان باز بخوبی احساس می شود.
    با این حال،
    هدف ما از پایان باز، فعال نگه داشتن مخاطب است نه این که همه ی مالکیت معنایی شعر خود را به او واگذار کنیم بلکه سعی می کنیم
    با ایجاد زنجیره ی معنایی در کلیت سروش و…، به شعر خود، هویت و اصالت بدهیم و با چند بعدی بیان کردن آن،
    مخاطب را به کشف ارتباطات درونی اثر تشویق کنیم
    نه این که شاعر شعر را بکُشیم و مخاطب را وارث اثر او نماییم.

  5. پیرایه یغمایی

    آذر 7, 1400

    از دعوت تان به خواندن ممنونم، زحمت کشيديد
    اما فکر می کنم من دیگر اینگونه شعرها و اینگونه تکرارها را دنبال نخواهم کرد عزیز
    برایتان آرزوی توفیق دارم

نظرها
  1. سروش، گونه ای تازه و توانمند در سرایش پارسی ست. 
    سروش، 
    دارای انواع مختلفی ست مانند:
    1. سروش قافیه منظم دارای عروض سنتی در لخت های غیرپایانی و دارای عروض ویژه ی سروش در لخت پایانی:
    کهکشان، بی تو، خالی از نور است/
    بی تو، خورشید، هلیومِ کور است/
    نور، گرم و لطیف و پرشور است/
    دور از این نور، کفرِ مهجور است/
    هستی از نور عشق، مسرور است/
    الله نور السموات (السموات) 
    و الارض.//
    وزن این سروش
    در لَخت های غیر پایانی:
    فاعلاتن مفاعلن فعلن
    و در لَخت پایانی (در پی دگرگونی مرتبط با کوبش پایانی) بصورت:
    مفعولُ مفعولُ مفعولُ فعلن.
    2. سروش دو لَختی بدون قافیه، با عروض نیمایی و از لَخت بلند به کوتاه:
    کم تر از آفتابگردان ام؟/
    گر بتابی./
    3. سروش دو لَختی بدون قافیه، با عروض نیمایی و از لخت کوتاه به بلند:
    می رود قایق/
    و نمی کاهد عزت دریا./
    4. سروش مسمّطی:
    غنچه ای می شکفت و 
    می خندید/
    همه جا را بهارگون می دید/
    باد، پیش آمد و از او پرسید:/
    “این جهان را چگونه
    می بینید؟” /
    پاسخش را نداده، برچیدش. //
    5. سروش قافیه منظمِ 
    کوتاه پایان:
    غم به غم شد دلم، غماغم شد/
    اهل غمّاً بِغمّ، دمادم شد/
    پیشِ دل، ارزش جهان، کم شد/
    مَحرم رازهای عالم شد/
    پیله ها را شکست./
    6. سروشِ کوتاه پایانِ
    تمام قافیه:
    من سمرقندم و زرافشان ام/
    سُغد و خَتلان ام و بدخشان ام/
    کابل و بامیان و بَغلان ام/
    مشهد و بابل و مریوان ام/
    ایران ام./
    7. سروش دارای عروض ویژه ی سروش، 
    قافیه مند و همچنین رازگون
    (به ترتیب از لخت بلند به کوتاه):

    و باز، گل های آفتابگردان که باز می شوند/
    آوازهای رازِ دل، آغاز 
    می شوند/
    رو به سوی نور./

    8. سروش بی قافیه، با عروض آزاد و با طول رازگون(از بلند به کوتاه):

    باز، رازِ سرافرازِ سکوتت/
    سربلندترین فرا-فریاد/
    بر چکادِ شوکتِ تاریخ/
    آی قله ی بلند!/

    9. سروش بی قافیه یا نیم قافیه، با عروض نیمایی و طول رازگون(از لخت بلند به کوتاه):

    رفتم از کوهپایه تا قلّه/
    وقت برگشت گشت/
    (وای!) تا پایین/
    درّه-درّه./

    10. سروش هایکویی، 
    قافیه مند و دارای عروض سنتی-نیمایی:

    برکه، آرام، رام، باد خزان/
    نقش ها، بی نگاه رهگذران/
    شاعری در شبی…./

    (توضیح: در لخت دوم، حرکت حرف آخر واژه ی “نگاه” هر یک از سکون و کسره می تواند باشد تا از این راه به چند بُعدی 
    و قابل تفسیر بودن سروش، کمک کند.)

    11. سروش هایکویی قافیه مند با عروض آزاد:

    حال خراب/
    ترک خواب/
    تازه عاشق./

    12. سروش هایکویی بدون قافیه با عروض آزاد:

    آرام آرام/
    بدن بدون حرکت/
    آغاز پرواز./

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا