🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بداهه هایی در سروش

(ثبت: 229018) تیر 19, 1399 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود
چند بداهه ی سروش
در مقام پرستار
از #محمدعلی_رضاپور:

سروش 1

عاشق است و دلش سرای
صفاست/
سپر هر بلا ست، اصل وفاست/
و چه والا ست نام پرستار

( وزن لَخت آخر
بر پایه ی سبک عروضی انعطاف پذیرما:
فاعلاتن مفاعلُ فعلن). //

سروش 2

ما به عشقی، ترانه پردازیم/

جان اگر خواستند، می بازیم/

عاشق ایم و به درد،
می سازیم/

عاشقان دانند. //

سروش 3

در زمین هم فرشتگان هستند/

پاکبازان بی نشان هستند/

خوبرویان مهربان هستند/

می شود باز، بست امید
(وزن لَخت آخر در سبک عروضی انعطاف پذیر ما:
فاعلاتن مفاعلُ فع). //

سروش 4

زندگی، گاه، بوی گل دارد/

کوچه ها، رنگ و روی گل دارد/

و جهان، هیچگاه، بی گل نیست. //

سروش 5

آسمان، عاشق زمین؟ _ شاید/

محو دل های نازنین؟ _ شاید/

و زمین، جنّت برین؟ _ شاید/

و بلند است جاودانه ی عشق. //

سروش 6

زندگی، بی صفای باران نیست/

بی هوای خوشِ بهاران نیست/

در زمین هم بهشت هایی هست. //

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نقدها
  1. فریبا نوری

    تیر 19, 1399

    سلام

    اصل پایانه بی قاعده یا انعطاف پذیر، جزء (( اصول پولگرام)) است و می گوید که در همه زبان ها اگر قاعده ای آوایی، وزنی و … بخواهد نقض شود؛ جایگاه پایانی واحد زبانی، بیش از سایر جایگاه ها برای پذیرش این عدول از قانون، انعطاف دارد.
    این اصل جهانی است یعنی شامل همه زبان ها می شود و مصادیق بسیار زیادی نه تنها در زبان ادبی که در زبان روزمره، برای آن وجود داشته و دارد. در فارسی هم مثل همه زبان های دیگر، چه در شعر چه در واژگان روزمره این قاعده برقرار است.

    ****
    اما سروش های 2 الی 6 به زعم من بسیار زیباتر از شماره 1 بود؛
    و علت آن هم این است که میزان پذیرش انعطاف پایانه مخصوصا در واحد وزنی را ، گوش اهل زبان مشخص می کند و در واقع تحدیدهایی برای این آزادی وحود دارد.

    با درود فراوان

    • محمدعلی رضاپور

      تیر 19, 1399

      سلام و درود و سپاس
      از نظر ارجمندتان،
      سرکار خانم نوری گرانقدر!
      بله، پایان مصراع ها و لخت ها و پایان هر بخش وزن دوری
      -همان طور که می دانید-
      بسیار انعطاف پذیری عروضی دارد و مثلا در آن جایگاه،
      فاعلات را فاعلن
      می شمر یم.
      با این حال،
      این گونه تغییرات
      تنها در جز. پایانی نیست
      مثلا در ابتدای مصراع،
      فاعلاتن به فَعَلاتن تبدیل
      می شود
      و در میانه ی مصراع،
      مفتعلن و مفاعلن به یکدیگر.

      از منظری دیگر، باز هم حرف شما درست است
      چراکه سرو‌ش نخست
      -که در عروض منعطف نوع سوم (میانه ی نیمایی و سپید و…) آمده است-
      کم تر به اصول اولیه ی عروض سنتی، پایبند است.

      این به جای خود(شخصا همعقیده با شما هستم)
      اما صحبت، چیز دیگری است.

      • محمدعلی رضاپور

        تیر 19, 1399

        صحبت در این است که حتی پس از نوآوری همدیار گرانقدر ما (شما و ما)
        جناب نیمای بزرگ،
        حتی شاگرد و رفیق او، احمد شاملو،
        از شعر نیمایی به شعر سپید
        کوچ کرد.
        چرا؟

      • محمدعلی رضاپور

        تیر 19, 1399

        شاید قسمتی از پاسخ، به دلایل شخصی شاملو مربوط شود
        مثل عدم تسلط کامل به وزن عروضی
        و نداشتن قدرت رقابت با شاعران مطرح سنتی و حتی نیمایی
        اما جنبه ی دیگر قضیه،
        دشواری نِسبی خود اوزان عروضی است که در سبک های سنتی، بیش تر و در سبک نیمایی، کم تر (اما باز هم) وجود دارد.
        نگارنده، شعر سپید و موج نو را (در پژوهش های جدیدش)
        بی وزن نمی داند و حتی وزن آنها را
        “آزاد عروضی”
        (نوع چهارم عروضی) دانسته،
        به تقطیع ارکان عروضی آنها پرداخته است.

        با این حال، وزن شعر سپید و موج نو و… را ضعیف دانسته، به آن قانع
        نمی شود.

        براین اساس،
        سبک ویژه ای از پردازش به عروض در لخت های شعری را
        (در کنار عروض سنتی و نیمایی)
        به کار می برد
        تا هم
        وزن (مطلوب یا نسبتا مطلوب)
        را از دست ندهد و هم شعرش زیاد، به حرج های عروضی شعر سنتی و حتی شعر نیمایی نیافتد
        (و هم خوش وزن و آهنگ تر از سپید و موج نو و… باشد).

        • محمدعلی رضاپور

          تیر 19, 1399

          سرکار خانم نوری!
          نقدهای عالمانه تان
          ارجمند است.
          جویای نظر بعدی تان در پاسخ به این نظرات اخیرم هستم.
          سپاس دوباره🌹🌹🌹

          • فریبا نوری

            تیر 20, 1399

            سلام مجدد
            بنده هنوز در مورد مقالات و آراء شما تردید جدی روش شناختی دارم و لذا ترجیح می دهم تا زمانی که این تردید رفع نشده، در مورد آن اظهار نظر نکنم. مثلا یکی از موضوعات تردیدم این است که انواع شعر منظوم و انواع شعر منثور ایران تفاوت های بنیادی در نگرش و نحله های فکری دارند و بازنمایی های متفاوت آن ها هم در عناصر مختلف از جمله وزن، ریشه در این تفاوت های بنیادین فکری دارد. این که وزن اجباری است یا الحاقی، ناشی از تفاوت در سلیقه یا میل به بدعت نیست بلکه ناشی از تفاوت در نگرش است و این تفاوت بنیادی است کاربردی نیست. در نتیجه قیاس آن ها مبنای درستی (به زعم من) ندارد.
            دوم این که در تاریخچه، هر دو ظرفیت شعر منثور و منظوم از دیرباز در ایران وجود داشته اند شرایط اجتماعی فیزیکی سیاسی ذهنی را برای رشد و تکامل و شکوفایی انواع شعر منثور ، تحولات جهانی از جمله تکنولوژی ارتباطات با تاثیر بر ادبیات و هنر جهان ، پدید اورد و لذا من معتقد نیستم که تحولات سده اخیر ما ناشی از احساس کاستی و نیاز در ادبیات گذشته ما بوده است. هر دو ظرفیت از آغاز وجود داشته ظرفیت های شعر منثور امروز نسبت به قبل خود شناخته شده تر است و بسیار شکوفاتر و آن هم به دلیل اندیشمندانی است که به استفاده از آن و تکاملش توجه و تمایل داشتند. در همین راستا انواع شعر منظوم ما هم سیر تکاملی داشتند و به نظر من آن نیز نتیجه تاثیر پذیری از تحولات جهانی ادبیات و نیز رشد انواع شعر منثور و جریان های فکری حاکم بر آن و تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم آن ها بر انواع شعر منظوم ما بوده است.

            با درود

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    تیر 19, 1399

    و مطلبی مهم:

    لطفا در قسمت مطالب،
    “عروض نوع سوم
    (شکلی تازه در وزن شعر)
    را مطالعه بفرمایید
    که در واقع، چکیده ی هفت مطلب قبلی است
    (نوعی خاص از عروض در سبک های نگارنده– از شماره ی 1 تا 7)
    🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا