🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بد جور خدایا هوس زلزله کردم

(ثبت: 5219) دی 1, 1396 

جانم به لب آمد، و نشستم گله کردم

نفرین به تو و بانی این فاصله کردم

رنجیده شوی از من مجنون گله ای نیست 

بد بودی و یک عمر تو را حوصله کردم

هی سوختم و ساختم و حیف دوپا که

در راه غم عشق تو پر آبله کردم

من رفته ام از دست امیدی به شفا نیست

بیهوده فقط دور سرت  هروله کردم…

من شهر رها گشته ی دور از گسل اما

بدجور خدایا هوس زلزله کردم…

#محمد_جواد_منوچهری

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):