🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به نسیم می گفت
بر این دشت
بی اثر بوز
اگر می خواهی
از رقص گردباد
گل های خاطرت
در امان بماند
########
دلتنگی را
سال هاست
دیوار به دیوار فراموشی
نشانده ام
########
پر کشید
کمی زودتر از آنچه
به سایه اش
ایمان بیاورم
########
به گرگ می اندیشم
که آزاد
لباسی از جنس آدم
بر تن دارد
انسان بودن را
غرامت سنگینی است
فهم، رحم و مروت
اسیرش می کند
#########
به بندها بیندیش
یکایک بازشان می کنم
اما
از آسمان
بر دستانت بسته می شود
##########
پر باخته ام
به غروبت شنیده ای؟
من با طلوع قصه ی چشمت
پرنده ام
##########
ضروری ترین خواسته را
که بودن تو است
چند غروب دیگر
از یاد برم؟
بچگیام
پانزده و شانزده ام خرداد 95
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):