🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
1
قول دادی
به پاس زندگی
برایم بمانی
رفتی
و هست و نیستم را
غروبت
به آتش کشید
#####
2
از میان پرستوها
فقط بازگشت تورا
به آغوش کشیدم
که باز با رفتنت
داغ بر سینه ام
نهادی
#####
3
ساده زندگی خلاصه شد
در چشم هایی که پیوسته گریستند و
همسفرانی که
دیده یا نادیده ی اشک ها را
بی تفاوت گذشتند
#####
4
کدام رحمت از باران
بی سوز
از نوازش صاعقه
بر شانه ام نشسته
که بی ترس
چشم
به دامان بخشنده ی آسمان بدوزم
بچگیام
بیست و یکم تا بیست سوم تیر نود و پنج
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):