🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آهای
نشسته در سرم هوای باد
یکی خبر بیاورد که های و هوی چیست
شاید آن صدای بوم یأس
بر فراز زندگی است
که بام خانهی امید را سروده است
شاید آن عزای مادر صبور دختران صورتی است
و جیغ سبزههای رستهی سپیدگری
صدای سنگ و شیشه است
صدای بیقراری نگاه کودکی است
صدای جیب مرد استخوان فروش
تا بچرخد این روزگار غربتی
صدای بیصدای مردهای است
از برای زندگی
نه آن صدا غریبه نیست
از من است که آب
گذشته از سرم
صدای گردباد یک حباب
از نفسهای آخر است
غمی است از هزارسالگان درد
صدای بارور خیال
در عبوس روزهای رفته است
صدای قلب ایستاده از تپش
خروش ابر بغض
در فغان سیل خشکی نگاه
هوا هوای بیکسی است
نشسته در سرم
تا به روزگارهای دور میرود
کجا بدین شتاب چرا
میرود برای روزهای الکن زبان
تا مگر به یاد آورد که کیست
برای چیست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
فروردین 21, 1398
درودها بر شما
شعری روان و زیبا میهمان قلم شما بودم
امید وارم هماره نویسان و تندرست باشید🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 21, 1398
درود برشما شعر زیبایی بود
پاسخ
فروردین 21, 1398
درود و سپاس فراوان
پاسخ
فروردین 21, 1398
درود و سپاس فراوان
پاسخ
اردیبهشت 2, 1398
درودتان
احسنت شاعر جان
موفق و موید باشید انشاالله
👏👏👏👏👏
شادکام باشید
در پناه خدا
🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم