🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تا به روزگارهای دور

(ثبت: 209295) فروردین 21, 1398 

آهای
نشسته در سرم هوای باد
یکی خبر بیاورد که های و هوی چیست
شاید آن صدای بوم یأس
بر فراز زندگی است
که بام خانه‎ی امید را سروده است

شاید آن عزای مادر صبور دختران صورتی است
و جیغ سبزه‎های رسته‎ی سپیدگری

صدای سنگ و شیشه است
صدای بی‎قراری نگاه کودکی است

صدای جیب مرد استخوان فروش
تا بچرخد این روزگار غربتی

صدای بی‎صدای مرده‎ای است
از برای زندگی

نه آن صدا غریبه نیست
از من است که آب
گذشته از سرم

صدای گردباد یک حباب
از نفس‎های آخر است

غمی است از هزارسالگان درد

صدای بارور خیال
در عبوس روزهای رفته است

صدای قلب ایستاده از تپش
خروش ابر بغض
در فغان سیل خشکی نگاه
هوا هوای بی‎کسی است
نشسته در سرم
تا به روزگارهای دور می‎رود
کجا بدین شتاب چرا
می‎رود برای روزهای الکن زبان
تا مگر به یاد آورد که کیست
برای چیست

 

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. مازیار نژادیان

    فروردین 21, 1398

    درودها بر شما

    شعری روان و زیبا میهمان قلم شما بودم

    امید وارم هماره نویسان و تندرست باشید🌹🌹🌹🌹🌹

  2. زانا کوردستانی

    اردیبهشت 2, 1398

    درودتان

    احسنت شاعر جان

    موفق و موید باشید انشاالله

    👏👏👏👏👏

    شادکام باشید
    در پناه خدا
    🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا