🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من همان بت ساخته ی دست ابراهیمم
هنگامه ی روییدن تبر از دوشم
بعد از این راحت تر عذاب می کشم شبیه منجنیق
وقتی بدانم مجازات یک سرکش را در آستینِ تفکر دارم
یک قدم نزدیک تر بیا تا لحظه ی پرتاب
من مسخ نام تو نخواهم شد
بعد از این نمرودها زبان تشتت را
برای ستایش بزرگی ام خواهند آموخت
هیچگاه نجوای آتش با سوختن یکی نخواهد بود
وقتی آمره ی ادب کردن با دلی مملوء از آه
تو را در فریاد شعله هم آوا دید
هیچگاه نجوای آتش با سوختن یکی نخواهد بود
خودت انتخاب کن
وقتی گلستان،
تو را در خاک و خون و خاکستر تبعید کرد
یا هنگامه ی دل دادگی با داغ
فرصت این همه نیست و تو در بوستان نشسته ای
و من ناکام
به فرصت های نابرابر ابدیت می اندیشم
بعد از این می توانم در سایه ی سرسپردگی خویش
به یک قضای نا به سامان،
راحت تر تصویر گستاخی مردی از تبار زراعت را
هم دوش خیال باکره نمایم
تنهایم نگذار
تابوت، افکار مومیایی شده ی تو را
برای آرامش روحم
در ابدیت فراخوانده
حتی آن زمان ها در اهرام ثلاثه ی مصر هم
بر من ایستاده ای با تبری بی قرار…
بعد از این راحت تر عذاب می کشم شبیه منجنیق
وقتی بدانم مجازات یک سرکش را در آستینِ تفکر داشته ام
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
فروردین 19, 1403
درود بر شما
جناب محمدی گرامی
عجت شعر استخوان دار و پرمغزی
دستمریزاد
چند بار خواندم و لذت بردم از
استعاره ها و تصویر سازی های هنرمندانه و ذهن خلاق شما
پاینده و پیروز باشید
در پناه حق
🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️
پاسخ
فروردین 19, 1403
با عرض سلام و خوش آمد
بدون شک از نگاه پرمهرتان بهره مند شده ام
متشکرم دلتان بهاری
پاسخ
فروردین 21, 1403
سلام و درود بر شاعر زیبا قلم جناب محمدی
بزرگوار عاااالی دستمریزاد قلمتان نویسا لذت بردم،👏👏👏🌺❤️
پاسخ
فروردین 21, 1403
سلام و عرض ادب بانو ترکاشوند، متشکرم از نگاه زیبا و حضور سبزتان
بهارتان مبارک و دلتان بهاری
پاسخ
بستن فرم