🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تو بگو

(ثبت: 259941) خرداد 4, 1402 

 

تو بگو
من برایت می نویسم

واژه به واژه
اصلا انگشتانت را به دستانم بسپار
بگذار
احساست
بین رگ هایم جان بگیرند

وای بگذار تپش آرام نبض ات جان بگیرد
این همه درد
برای تن تو زیاد است
اصلا بگذار انگشتانت را
محکم تر بگیرم
بگذار
اندوهت در من سرایت کند
من هزار واژه فواره می زنم
اصلا رگ غم هایت را
می زنم
فصد می کنم
این غصه الکن مانده میان سینه ات را

تا لب باز کنی
و هزار جمله بگویی

آرام زمزمه کن
بین انگشتانم

غصه های تاول زده را
#شیدا_شهبازی

You tell
I’ll write it down
Word to word

Or even give me your fingers
And let your feelings
Come to life in my veins

Let the weak pulse of yours come back to life
All these pain
is too much for your body

Or even let me hold your fingers tighter
Let your sorrow infect me
I’ll be a volcano of words

Or I could cut the vein of your sadness
Let the blood out
The weight of this pain is useless on your chest

Till you open your mouth
And let out thousands of sentences

Whisper them slowly
In between my fingers

Your Blistered Sorrow

🌹🌹tida

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. فاضله هاشمی

    خرداد 4, 1402

    سرایت اندوه
    به نبودنت
    محتاطانه
    پرتقالی خورشید را
    به انتظار می‌نشینم
    بی هوس نارنگی
    یا حضور سبز سیب

    • شیدا شهبازی

      تیر 30, 1402

      👏👏👏👌👌👌💐

      لحظه هاتون پرتقالی

  2. محمدعلی رضاپور

    خرداد 4, 1402

    احسنت

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا