🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 حقیقت و سراب…

(ثبت: 4287) خرداد 27, 1396 

                           « به نام خدا »

چرا کسی که ز حرف حساب میترسد؟

به وقت طرح سئوال از جواب میترسد؟

اگر چه فرد گنهکار ظاهراً شاد است 

ولی همیشه ز روز عذاب میترسد

تنور دشمنی و کینه آنچنان داغ است

که جسم گُل ز وجود گلاب میترسد

همان کسی که ز نام شراب میترسید

بیا ببین که ز نامش شراب میترسد

هر آنکه کار ثوابی نکرده در عمرش

ز کار خیر و ز فعلِ ثواب میترسد

به سان زنگی مستی ز هیچ باکش نیست

ولی ز بی خردی از کتاب میترسد

ز اسب سرکش و وحشی بترس چون او هم

ز فکرِ زین و لِگام و رکاب میترسد

کسی که مار گزیدش همیشه محتاط است

به هر کجا که ببیند طناب میترسد

ز بس که قصهٔ خَر داغ کرده را خواندست

دگر ز اسم و ز بویِ کباب میترسد

منم که منقلبم از وجود همچو تویی

تویی که از تَبِ این انقلاب میترسد

سراب عشق تو «مهران» حقیقتی محض است

حقیقتی که هنوز از سراب میترسد.

          

          « مهران اسدپور »

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    خرداد 27, 1396

    سلام و هزاران درود بر مهران عزیزم

    شاهکارت را دو بار خواندم و به واقع لذت بردم

    خوشحال  شما را در کنار خود داریم .

    سپاس فراوانم را پذیرا باش

    در پناه خدا شاد زی

    • مهران اسدپور

      خرداد 28, 1396

      درودها جناب خراسانی ارجمند ؛

      سپاس از بنده نوازی و مهر مدامتان …

      در پناه حق شاد و تندرست باشید.

  2. حامد علی بیگی

    خرداد 27, 1396

    سلام به دوست خوب و عزیزم

    عالی بود

    احسنت

    خدا اجرتان دهد

    • مهران اسدپور

      خرداد 28, 1396

      درود و سپاس حامد عزیز ؛

      در پناه حق پیوسته شاد و تندرست باشی …

  3. خرداد 28, 1396

    عالی بود

    زنده باشین

    • مهران اسدپور

      خرداد 28, 1396

      درود و سپاس سرکار خانم محمد زاده گرامی؛

      پاینده و سراینده باشید به مهر…

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا