🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
امشبی را با دلم سر کن که حیران گشته ام
داغِ هجرانت چنان دارم که ویران گشته ام
من ز جان خویشتن جا مانده ام ای جان من
وین عجب دنبال جانان در پِیِ جان گشته ام
آخرش ما را به رِندی شهره شهرِ خویش کرد
وین سبب من تا اَبد دردانه دوران گشته ام
بی وفایی کارِ خوبان نیست، هستم در عجب
من که عمری با وفا در زمره خوبان گشته ام
گر خبر آمد که سودازده ای گم گشته است
آن منم! در کوچه ای دنبالِ درمان گشته ام
دردِ من را یک شبی طاقتِ دوری آرزوست
حال که با رفتنت، یعقوبِ کنعان گشته ام
خاطرم را رنجه می داری تو با هر خاطره
خاطراتت زنده باد! گر چه گریان گشته ام
سید عرفان جوکار جمالی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اردیبهشت 10, 1402
سلام و درود🙏💐🌿🍃
پاسخ
بستن فرم