🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خانه بدوش
در وادی عُشاق هنوز خانه بدوشیم
این خانه بدوشی به دو عالم نفروشیم
گاهی به درِ دیر شدیم گه به خرابات
موجیم چو دریایِ خروشان بخروشیم
گر گرمی خورشید ز گرمای دلِ ماست
در محضرِ دلدار همان حلقه بگوشیم
گر یارنظر کرده به ما گوشه یِ چشمی
باید زِخُم اش هر چه فزون باده بنوشیم
از دیده یِ ما محو شده پرده یِ اسرار
زیرا همگی باده خور و باده فروشیم
چون دیده شود سود زسودا که نمودیم
هر لحظه به افزونیِ آن سخت بکوشیم
در محضرِ معبود در این بتکده و دیر
شایسته بود جامه ی تزویر نپوشیم
از عشق الهی دلِ ( احمد ) به تکاپو
افتاده در این بتکده هر لحظه بجوشیم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):