🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خلوتی زاهد گئجه عازمِ می خانه دی

(ثبت: 270611) تیر 7, 1403 
خلوتی زاهد گئجه عازمِ می خانه دی

 

خلوتی زاهد گئجه عازمِ می خانه دی
پیمانین اوزمیش؟ یاکی. مستِ بو پیمانه دی

بو صوفی قیزمیش دونن جام پیالا سیندیریپ
جرعه می ایچمیش گنه عاقل و فر زانه دی

سانکی او معشوقه سین رویادا گورمیش یقین
بو قوجا چاغی گنه عاشق و دیوانه دی

بیر گوزی شهلا گنه غارت ائدیپ ییغدیغین
اول تانیشی تاپماغا خلقیله بیگانه دی

گُل اوزی آتش ووریپ خرمن بلبل یانیر
چهره سی شمعین گولش آفتِ پروانه دی

آغلاماقیم صبح و شام شُکر کی ضایع دگیل
قطره یاغیش اشکیمیز گوهرِ تک دانه دی

نرگسِ ساقی گنه سِحر اوخویوبدیر منه
ورد اوخونان جرگه میز مجلسِ افسانه دی

منزلِ حافظ الان بارِگه شاه اولیپ
چاتمیش اورک کامینه جان برِ جانانه دی
۱۳۷//۱۴۰۳/۰۳/۰۶
(شعرحافظ را ازفارسی به ترکی ترجمه کردم)
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد

صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد

مغبچه‌ای می‌گذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد

آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره خندان شمع آفت پروانه شد

گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطره باران ما گوهر یک دانه شد

نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد

منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا