🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در آغوش پاییز

(ثبت: 266126) آذر 16, 1402 

 

چه پاییزی، چه پاییزی عزیزم
دوباره شورِ شعری در سَرَم ریخت
شدم ققنوس و از این اخگرِ شعر
سراسر آتش از خاکسترم ریخت

به برگِ خشکِ جسمم چون نسیمی
وزیدی و به من جان می رساندی
تو عطری بودی از آغوشِ یوسف
که آن نِکهَت به کنعان می رساندی

همان تک برگِ زردِ بَر درختم
تَبارِ من درخت و ریشه ها بود
اگر که عاشقم فرهاد مانند
نگاهت بر تَنَم چون تیشه ها بود

همان تک برگِ زردِ بَر درختم
که دستم را رُبود از شاخه این باد
چو دزدِ کودک است این بادِ رَهزَن
و مادر می کِشد بسیار فریاد

چه زیبا خلعتی پاییز تَن کرد
لباسی زرد و سرخ و ارغوانی
جوان و پیر یا هر کس که دیدش
درونش پُر شد از حسِ جوانی

درونِ این سُلاله ریشه داریم
خزان در نسل و در اعماقِ ما بود
بنابر گفته ی اَخْوانِ ثالث
خزان چون پادشاهِ فصل‌ها بود

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    آذر 16, 1402

    درود بر شما
    بسیار زیبا و خواندنی سروده اید
    🙏🌹🌸🌹🌸💐🌿

  2. مهدی سیدحسینی

    آذر 16, 1402

    درود جناب زارعی
    قلمتان نویسا 🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا