🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بس که شد آشفته خاطر حال و روز میهنم
درد بی درمان گرفت از دست مسئولان زنم
سال شمسی رفت و مالک آمد از مازندران
دید در خانه نشستم فکر وام مسکنم
با خشونت گفت امشب یا اثاتت را ببر
یا که تنبان تو را فردا ز پایت می کنم
شعله ور شد پیکرم وقتی شنیدم حرف مفت
رادیاتم داغ کرد و لطمه زد بر مخزنم
همسرم با لنگه دمپایی که دنبالش دوید
گفتم این اسباب ها را می برم پیش ننم
رفتم از دولت بگیرم وام قرض الپس نده
گفت در حال سفر کردن به شهر لندنم
ناگهان گفتم مبادا بر نگردی از فرنگ
چونکه قاطی می کنم نوشابه را با روغنم
ماجرای اختلاس آنقدر شد پیچیده که
از بیانش می شود عاجز زبان الکنم
اقتصاد مملکت فردا که پر رونق شود
در مسیر شهرمان بی پول بنزین می زنم
#مهدی_سیدحسینی
@sheroshirini055
۶ / ۱ / ۱۴۰۳
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
فروردین 11, 1403
سلام و درود بر شما
بسیار عالی
پاسخ
فروردین 11, 1403
سپاس از لطفتون
🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 11, 1403
سلام و درود
شما را باید خداوند طنز خواند
خیلی عالی ست
در پناه خدا 🌹
پاسخ
فروردین 11, 1403
درود استاد
نظر لطف شما همواره شامل حال بنده است
زنده باشید ان شاء الله 🌹🌹
پاسخ
فروردین 11, 1403
درود استاد ارجمند
ظریف و زیبا و طناز مثل همیشه
دستمریزاد
پاینده و پیروز باشید
🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️
پاسخ
فروردین 11, 1403
درود جناب جاوید
زنده باشید به مهر
بهارتون سبز
طاعتتون قبول حق 🌹🌹
پاسخ
فروردین 11, 1403
درود.لذت بردم .
پاسخ
فروردین 12, 1403
سپاس از حضور گرمتون
همیشه شاد باشید 🌹🌹
پاسخ
فروردین 12, 1403
سلام و درود برشما دوست عزیز و طنز پرداز 😊😊
پاسخ
فروردین 12, 1403
درود جناب محسنی
سپاس از حضور گرمتون 🌹🌹
پاسخ
بستن فرم