🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دست های تو

(ثبت: 242272) مهر 24, 1400 
دست های تو

 

از همون روزی
که با تو
از غم دنیا گفتم
گفت و گوی ساده بود
اما
حرف دلمو به تو گفتم
حرف من تلخِ اما
حقیقت این روزهای ماست
روزهای طلوع غم ها
روزهای سخت پیش رو مون
روزهای سخت زمستون
از غروب توی خیابون های
سرد و خاموش با تو گفتم
از طلوعی تازه نه
از غروب خورشید
فردا با تو گفتم
شاید دست های تو
آخر امید رهایی باشه
پس بیا
منو با نور آشنا کن
بیا تا این زمستون
آخرین روزها زمستون ما باشه
بیا تا فردامون بهاری و سبز باشه
بیا تا این افسانه سیاه رو
بسپاریم به دست باد
بیا تا رویا رو
به حقیقت تبدیل کنیم

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

نظرها
  1. حامدنوروزی

    مهر 25, 1400

    درود وسپاس فراوان ازجنابعالی
    عالی و عالمانه سرودید.
    برقرارباشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا