🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
با بخار نفس هایش
ظاهر زندگی را دم می زد
و هر چه’خم و راست می شد
فکر می کرد
از راستی دور می شد!
فکر کرد
بنای راستی با زندگی
اگر مثل بخار نفس ها
ار تباط مستقیم داشت
چه کسی
چه ظاهری باید دم می زد
که کمر خم اش، راست و
ظاهرش درست می شد
جعبه ها را رو چرخش نهاد
و راند
مسیر طولانی بازار تنها راستی بود
در بین کاسبان
محمدحسنی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم