🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پشت آن ابرهای امید
این ماه خیانتکار پنهان بود
این را از ناله های
مادری در می یابم
که از سختی روزگار
و کمر خم اش
هر شب در زباله فرو می رود
که مشت اش
به بی پرده گی ماه
و دهان کجی روزگار
مشابه مشتی برای قیامی بود
برای پرده داری
اما کدام دریده گی
مثل حال
که شان و شرافت و نجابت او
شده آشغال
این نازلترین احیای بقا
و نادرترین بازیافت زباله
در قرن ۲۱ است
حال دست هایت را
مشت و باز کن
و درون این آشغال را خوب بگرد
اما اینبار معتقدتر
و نه از روی سیری
بلکه از روی گرسنگی
این جهان هوشمند است
پاسخ هر چیزی را می دهد
محمدحسنی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
بستن فرم