🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
راه عاشقی
گر که جانم را بقربانت کنم بر من رواست
بادوایِ عشق درمانت کنم ، بر من رواست
قلبِ من همچون کویری تشنه ی یکجُرعه مهر
گر که با آن مهر بارانت کنم ، بر من رواست
در دلم از داغِ هجران گشته آشوبی بپا
گر بخواهم چاره ی آنت کنم ، بر من رواست
شاعری هستم که میخوانم به عشقت شعرِ تو
با غزلها شعر بارانت کنم ، بر من رواست
هُرم دستانِ دلت گردیده جاری بر دلم
گر بخواهم آن نمایانت کنم ، بر من رواست
چون نباشد دادرس جزحق که من درمحضرش
دادخواهی گر ز پیمانت کنم ، بر من رواست
گرچه راهِ عاشقی دارد بسی سوز و گداز
این گدازه چون گلستانت کنم ، بر من رواست
قلب من لبریز تو هست و خریدار غمت
گر که آن را من بفرمانت کنم ، بر من رواست
کس نداند مثل ( احمد ) رمز و راه عاشقی
گردر این ره دل پریشانت کنم ، بر من رواست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):