![امیر ذبیحی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/01/IMG_1895.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مانده از رنگ عبور تو در این جاده رَدی
می رویّ و رَدی از خویش نهادن بلدی
تو به دنبال که بودی که ندیدیم آخر
در کنار ردپایت ، ردپای اَحدی
گوسفندان به صدای نِی چوپان رفتند
ماند از آواز دلش دسته گلی در سبدی
خوش برقصیم در این آتش ابراهیمی
ما به جز آتش سرد تو ندیدیم بدی!
چشمک عشق تو را پرده توری لو داد
آشکاراشده ، نازی که تو در پرده زدی
عشقِ آغشته به ترسِ تو تماشا دارد
ترس هیزم شده در آتشِ عشقِ ابدی
دست دل را به چه دستی که ندادم آخر
مست را مست به مقصد نرساند ، مددی!
کیستی؟… نیستی و لیک تو هستی با من
گاه رویایی و گاهی اثری مستندی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
دی 27, 1400
بسیار زیبا بود
درودها برشما جناب ذبیحی گرانقدر
قلمتون ماندگار 🌺🌺👌👌
پاسخ
بستن فرم