🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زندانی خویش

(ثبت: 236750) اسفند 12, 1399 

بنام خدا

” زندانی خویش ”

عمری است پریشان پریشانی خویش ام
پیدا و نهان در غم پنهانی خویش ام

انسان به نظر میرسم اما چه بگویم؟
شیطان پس این چهره ی انسانی خویش ام

تقدیر خدا یک شبه بازیگرمان کرد
محبوس در این نقشم و زندانی خویش ام

در کفر شدم شهره ی هر شهر و دیاری
شرمنده ی اسلام ومسلمانی خویش ام

هر چند که در مسجد و سجاده نشینم
در فکر تو و بوسه ی عرفانی خویش ام

دنبال لب پر شکر و چشم سیاهم
سرمست همین نقشه ی شیطانی خویش ام

دیروز پشیمان شدم و توبه نمودم
امروز پشیمان ز پشیمانی خویش ام

حیرانم و آواره ی دلدار ولی من
مسرور از این بی سر و سامانی خویش ام

جسمم شده ویرانه ی عشق تو دریغا
من در پی آبادی روحانی خویش ام

ویرانه نشینم ولی اکنون که تو هستی
من پادشه ملک سلیمانی خویش ام

از روز ازل بی سر و سامان و پریشم
عمری است پریشان پریشانی خویش ام

………………………
علی رفیعی وردنجانی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):

نظرها
  1. جواد مهدی پور

    اسفند 12, 1399

    سلام و احترام استاد رفیعی عزیز

    زیبا ست

    بهره مند شد از شعر پاکتان

    سر بلند باشید به مهر

    ” دیروز پشیمان شدم و توبه نمودم
    امروز پشیمان ز پشیمانی خویش ام ”

    💐🙏💐

  2. حسین شیرکوند

    اسفند 13, 1399

    🏵️🌸🌹💮🌻🌼💐

  3. مدینه ترکاشوند

    اسفند 13, 1399

    درود شاعر فرزانه بسیارعالی
    قلمتان زرین اندیشه تان سبز🌹🌸

  4. حسن نبی

    اسفند 13, 1399

    بسیار عالی سرودید قلمتان مانا 🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا