🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
با دل و چشم خمارت رمز و رازی داشتم
مثل مجنون دربیابان دلنوازی داشتم
در میان موج های خسته از فریادها
هق هقی در سینه با سوز و گدازی داشتم
زیر باران نگاهت با دل صد چاک خود
هر شبی با یاد تو راز و نیازی داشتم
تا سحر در قاب چشمان سیاهت نازنین
بی دل و مجنون چه روح بی نیازی داشتم
در غروب لحظه های بی فروغ بی کسی
چون قناری نغمه های یکه تازی داشتم
وقت تنهایی شکست این بغض های لعنتی
روز و شب با نای خسته سوز و سازی داشتم
#آرمیتا_مولوی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):