🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بیوگرافی جابر ترمک
تاریخ تولد:
جنسیت: مرد
شهر: شیراز
بیوگرافی:
آخرین اشعار جابر ترمک

تصور کن جهان می شد اگر اشغال شاعر ها

جابر ترمک 23 دی 1400

 

تصور کن جهان می شد اگر اشغال شاعر ها

غزل

خوانش: 587

سپاس: 8

تعداد نظر: 7

گاهی نباید رفت تا باران ببارد

جابر ترمک 19 دی 1400

می خواستی از چشم من باران ببارد

از بغضِ سرشارم غم پنهان ببارد

غزل

خوانش: 650

سپاس: 10

تعداد نظر: 8

تعداد نقد: 1

دنیای بی نگاه تو اردیجهنم است

جابر ترمک 15 دی 1400

 

یک جرعه بوسه از لب تو شوق نم نم است

غزل

خوانش: 662

سپاس: 10

تعداد نظر: 7

دل یوسف شکسته ی زندان ندیده است

جابر ترمک 28 بهمن 1399

 

هرکس که داغ زخم بیابان ندیده است

خوانش: 514

سپاس: 5

تعداد نظر: 5

تاریخ، چشمان تو را در من نخواهد دید

جابر ترمک 28 دی 1399

 

من آخرین فصل دروغ داستان بودم

خوانش: 315

سپاس: 4

تعداد نظر: 2

آخرین نوشته های ادبی جابر ترمک

برگزاری همایش شاعران معاصر ایران

جابر ترمک 10 بهمن 1394

به نام خدای سبحان

اللهم صل علی محمد وال محمد 

خوانش: 579

سپاس: 1

تعداد نظر: 1

مبهم تر از سپید در اشعار حافظ 

جابر ترمک 25 آذر 1394

مبهم تر از سپید در اشعار حافظ 

حافظ را خداوندگار ایهام دانسته اند . این سخن گزافی نیست چون واقعن دریایی مواج از ایهام در دیوان حافظ وجود دارد که تا امروز بعنوان یک نماد در این آرایه بدیعی شناخته شده است هرچند آرایه های دیگر نیز در اشعار حافظ به قدرت دیده میشود اما بحث امروز من ابهام است . ابهام یعنی پیچیدگی در تصاویر یا بعبارت دیگر تصاویر چند بعدی که بعضی معتقدند ارمغان شعر سپید است به همین دلیل من تحقیقی داشتم در بعضی ابیات حافظ ببینیم چه تصاویری پیچیده ای در اشعار این بزرگرمرد عرصه غزل وجود دارد و به نتایج بسیار جالبی دست یافتم . همگی این غزل بسیار زیبای حافظ را بارها خواندیم :

خوانش: 1960

سپاس: 5

تعداد نظر: 4

رجز خوانی زنان در شاهنامه

جابر ترمک 18 آذر 1394

رجزخوانی زنان در شاهنامه فردوسی

به قلم : جابر ترمک

خوانش: 3545

سپاس: 2

تعداد نظر: 2

شعر امروز / چالشهای پیش رو ، بالش های پشت سر

جابر ترمک 03 آذر 1394

شعر امروز (چالش های پیش رو، بالش های پشت سر)
گوشه هایی از سخنان من در گردهمایی شاعران استان فارس در مرداد ماه 88 در انجمن ادبی دانشگاه حافظ شیراز است که بعنوان یک بحث چالش برانگیز ادبی پیش روی عزیزان قرار می دهم .انتظار دارم اساتید بصورت فنی به عنوان بحث نظر بدهند تا بعنوان یک کار کارگاهی مورد استفاده عزیزان شاعر قرار بگیرد .
با احترام
به نام خدای شعر
آنچه باعث شد این بحث را برای امروز انتخاب کنم ، دغدغه های دامنگیری است که از چند جبهه به جان شعر افتاده و بعضن با آگاهی و تشخص و مقداری هم سلیقه ای و تفننی هر روز در گوشه و کنار جامعه ادبی دارند پوست شعر را می کنند .
اینکه شعر چیست و چگونه باید باشد و چه باید باشد در حیطه ی بحث امروز من نیست می خواهم کمی فراتر از آن حرکت کنم و موضوع را تخصصی تر با جنبه های روانشناختی که در شعر ما یعنی شعر امروز ما متجلی است بسط دهم .
یکی از جبهه هایی که پیش روی شاعران امروز باز شده بحث تعریف است تعریف شعر نه تعریف از شعر . تعاریف گذشته را همه میدانیم و نیاز نیست به آن بپردازم زیرا آن تعاریف حد اقل سه هزار سال یعنی از 900 سال قبل از میلاد مسیح و حتا 300 سال قبل از سقراط تا امروز عمر دارد و بزرگان زیادی بر مبنای آن در جهان شعر گفته اند شاعران بزرگی که هرکدامشان یک وزنه ی ادبی در سطح جهان هستند و فوق العاده بالاتر از جایزه ی نوبل و لوکارنو و امثالهم .
پس در مورد آن تعریف خیلی جای مناقشه نیست .
اما در زمان ما تعاریف متعدد و سردرگمی وجود دارد که به عقیده ی من بسیاری از شاعران جهان را سر در گم کرده است . فیشر شاعر آلمانی در یک کنفرانس ادبی در دانشگاه جورجیا صراحتن تعاریف متعدد شعر را باعث ابتذال در فضای شاعری می داند .
شوکولفسکی فرمالیست روسی معتقد است نمی توان برای آب تعاریف متعددی را درست کرد آب تنها یک مفهوم دارد . (ساختارگرایی و شعرص 199)
میشل فوکو ساختار گرای فرانسوی نیز می گوید برای شعر نیز باید یک چهارچوب همطراز تعریف کرد . ( مقاله ساختار دوجانبه، فلسفه و شعر ص 65)
ژاک دریدای الجزایری تبار فرانسوی نیز معتقد است شعر همان چیزی است که توسط همه ی مردم لمس می شود . ( جستارهای وابسته ص 26و 27)
استاد دکتر زرین کوب معتقد است شعر یک فرایند سه بعدی است بر پایه ی احساس تخیل و انگیزه ( شعر بی نقاب شعر بی دروغ سال 71 – ص 176)
استاد دکتر شفیعی کدکنی نیز شعر را مشربی از درون شاعر می داند که هنجار پذیر است (موسیقی شعر ص 47)
بزرگان دیگری نیز تقریبن در همین تعریف متفق القول اند .
اما این تعاریف ، تعاریف پذیرفته شده در بین شاعران جهان در مورد شعر امروز است . گروهی نیز شعر را اتفاقی در زبان تعریف کرده اند و گروه دیگر پای شعر را به فلسفه کشیده اند و معتقدند شعر همان تخیل فلسفی است . گروهی دیگر شعر را زائیده ی درون شاعر نمی دانند و می گویند شعر جوهر اندیشه ی شاعر است یعنی شعری که فاقد اندیشه باشد را شعر نمی دانند .
اینکه امروز هرکس از راه می رسد برای شعر تعریفی در نظر می گیرد جای تعجب نیست . و البته جای تعجب نیست وقتی می گویند به اندازه ی تمام انسان ها از شعر تعریف وجود دارد .
جبهه ی تعریف در حوزه ی شعر خیلی لجام گسیخته شده است و هرکس با خواندن چند صفحه شعر یا مقاله از این یا آن فورن دست به تعریف می زند . در این جبهه چهار چالش اساسی وجود دارد .
1- هرکس هرچه بنویسد می تواند بعنوان شعر به خورد مخاطب دهد چون بازار هرج و مرج تعریف باعث تشتت در توجیه شده است .
2- سلیقه ها و نظرات شخصی بر تجربه علم و و تولید پیشی گرفته اند .
3- هر کس برای توجیه کار خود صاحب نظر است یعنی قبل از اینکه شعری بسراید ایدئولوژی خودش را تبیین کرده و اگر ایرادی بر او وارد کنند او قبلن برای خود یک رزومه و مانیفست یا یک طرح کلی را بنا کرده که قادر است در مقام یک صاحب نظر از عملکرد خود دفاع کند
4- عدم وجود یک بیانیه ی کامل و مشخص هم یکی از چالش های مهم شعر امروز است . چند شقه شدن شعر بازار مخاطب را آشفته کرده است . و مخاطبان معتقدند که در این بازار مسگری لعابی از مس را بر فلزات پوسیده می زنند و بعنوان یک محصول جدید تحویل جامعه می دهند .
جبهه دوم جبهه ساختار است
اصولن در جهان و بخصوص غرب دو گروه عمده در حوزه ی اصالت فرم و ساختار ظهور کردند گروه اول فرمالیست های روسی بودند که در حد یک مکانیزم فائق به فرم توجه افراطی کردند و در ایران ما هم تا همین امروز عده ای پیرو دارند و گروه دوم ساختارگرایان فرانسوی و آلمانی هستند اوج درگیری های این گروه در اروپا به نیمه دوم قرن بیستم بر می گردد و البته هنوز هم رهروانی دارد . ساختار گرایی در نظر این گروه با طراحی های آپ تو دیت به مدرنیسم در شعر ختم می شود که البته این منصب در شعر ما هم بروز کرد ولی به روز نشد . زیرا شرایط هر دوجامعه تفاوت داشت .در این جبهه دهها نوع فرم شعر ظهور کرد و هرکدام نیز عده ای را بخود مشغول کرد . روی موفقیت و عدم موفقیت آنها بحث من نیست . اما این قضیه را حتا اگر در حوزه روانشناختی شعر جزء انگیزه های تنوع طلبی قرار دهیم باز حیرانی را بیشتر نمود داده است . رویش قارچ وار انواع مختلف و ژانرهای گوناگون در این جبهه تحت عنوان نو آوری های نئو فرمیسم بازار شعر را بحدی آشفته کرده است که اکثر کسانی که سراینده هستند در نوع شعریشان دچار تردیدند . ( چند روز پیش شاعری با من تماس گرفت و یک کار کوتاه را خواند و از من خواست بگویم این کارش چه نوع شعری است ) عجب بازاری راه افتاده تولید بحدی است که شاعر هنوز نمی داند ژنتیک کارش به کجا متصل شده و نوزاد بی نقصش چند رگه می باشد .
در این جبهه نیز چند چالش اساسی وجود دارد :
1- عدم تشخیص فرم مشخص و مبین که هر متنی را با اندکی تغییر و شکل بخشی به شعر تبدیل می کند
2- اسطوره پردازی و سبک پروری گروهی که از ادبیات خیلی فاصله دارند و گاهی یک شبه چند سبک شعری متولد می کنند .
3- قداست شعر تحت تاثیر یک فرم جدید یا رفرم نو به ابتذال کشیده شده است
4- در این جبهه آنچه چندان مهم نیست خود شعر است بلکه نوع طراز بندی هم بافی های کلامی و زبانی است که گروهی در قالبهای مختلف می ریزند و فردا به بازار عرضه می کنند .
( یادم می افتد به تولید قند در یکی دو دهه ی اخیر در رقابت اقتصادی تقریبن در قالب بندی انواع قندها به نوعی ترویج پاسور نیز می کردند قند شکل دل شکل خشت شکل اسپیک شکل گشنیز عجب موجود محیرالعقولی است این انسان )
جبهه ی دیگری که در حوزه شعر طی دو سه دهه ی اخیر گشوده شده جبهه ی زبان در شعر است . استفاده از ابزارهای تمدن جدید تحت عنوان مدرنیسم ، استفاده از واژگان کوچه و بازاری در شعر استفاده از بازیهای کامپیوتری زبانی در اقسام شعر و موارد مشابه نیز آسیب جدی به شعر ما زده است . اصولن در معادلات عقلی انسان ها تعادل و اقتصاد چیز پسندیده ای است بر اساس این ظرب المثل که ( نه به آن شوری شور ، نه به این بی نمکی) ورود هر دستاوردی در شعر اجتناب ناپذیر است .
آیا باید هر واژه ای وارد شعر شود ؟؟
اگر چنین تفکری باشد پس به چه چیزی انسجام و استحکام در شعر می گویند؟
جای بلاغت و فصاحت ادبی در شعر کجاست ؟/
فرق شعر با سخنان عادی چیست ؟؟
این سئوالات همه چالش هایی است که در این جبهه بروز کرده است .
البته از چشم دور نماند که تحول در زبان شعر با لاابالیگری در زبان کاملن تفاوت دارد . بقول بانو سیمین بهبهانی بازه های زبانی اگر در شعر چفت و بند داشته باشد . نه تنها ایراد نیست بلکه از محاسن شعر است . دوری از دوگانگی زبان . دوری از ابهام روی آوردن به زبانی بعنوان معیار جزء چالش های شعر امروز است .
نگاهی هم به پشت سرمان بیاندازیم
ما وارث چه گنجینه ی عظیمی هستیم که دکتر زرین کوب قاطعانه می گوید غرب قرن ها در شعر از ما عقب تر است ؟
این گنجینه آیا نمیتواند بعنوان زیرساخت تئوری شعر امروز قرار گیرد ؟
عده ای مرتب زمزمه می کنند که تاریخ مصرف سعدی و حافظ و مولانا و فردوسی و خیام گذشته و حتا پا را فراتر می گذارند و می گویند شعر گذشته ی ما به حافظه ی تاریخ سپرده شده است . من گاهی پیش خودم فکر می کنم که خیلی جرات میخواهد یک انسان هویت فرهنگی یک تمدن کهن را بعنوان گنج پایدار اینگونه مورد تجاوز قرار دهد بعد خودش مقاله بنویسد که باید تلاش کنیم کار ماندگار تولید کنیم . ماندگار ؟؟؟؟؟ یعنی چی ؟ یعنی کاری کنیم که اثر ما جاودانه شود . عجب چطور سعدی به حافظه ی تاریخ می سپاریم اما خود را که در دنیای ادبی صد میلیون سال نوری با سعدی فاصله داریم میخواهیم ماندگار و جاودانه کنیم ؟ چه تضمینی با این تفکر برای جاودانگی وجود دارد ؟ همین فردا عده ای بر ما خواهند تاخت که تاریخ مصرف شما نیز گذشته است . این نظرات بسیار سست ریشه در خود باختگی دارد حال طرف دکترای ادبیات که چه عرض کنم پروفسور است چه فرقی می کند وقتی سخنی مبنا ندارد . دومین پاسخ به این گروه : پس این همه شاعر در همان ریل گذشته اینجا چه کاره اند ؟ به هر حال این بحث ساعتها نیاز به پردازش دارد و من در این فرصت مغتنم فکر کنم یک شمای کلی از بحث مورد نظر را مشخص کردم . البته انتظار دارم دوستان از قبل عنوان و موضوع بحث را مشخص کنند تا نه انرژی گوینده هرز رود و نه مخاطب کسل شود و مطالب نیز بهتر دسته بندی می شود .
حال با توجه به این بحث انتظار دارم هر شاعری قبل از ورود به حوزه ی سرودن ابتدا فونداسیون و زیر بنای شعرش را مشخص کند و باور کند که شاعر است وگرنه پنجاه دیوان هم بنویسیم اما مبنا وجود نداشته باشد . فردا در مغازه های ساندویچی مورد استعمال قرار می گیرد.
بحث طولانی شد بابت سخنان ملال آورم در حضور اساتید عذر خواهی می کنم .
برای همه ی شما روزهایی لبریز عشق و شعر را آرزومندم .

خوانش: 744

سپاس: 2

تعداد نظر: 3

خوانش: 916

سپاس: 3

تعداد نظر: 16