🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من بدیدم تو را
شاد خندان
نزد ایل مردان
شوق بازی با شیر مردان
زیر آتش دشمن
که باشد سرنگون
آرزوها داری بدل
نوبت هوش یاری بشد
راه پیمودی پشت سنگر
ماشه را در دست گرفتی
یک شهاب فرمان آتش بداد
خود بدیدی
تیر برزخ پهلویت شکافت
سرخی لب هات، با دلی مملو ز عشق
ناله می کرد تا بگیرد جان زیر خاک
چشم گریان، غصه دارد در سانحه
نوش جانت مستی عشق عزیز حاذقه
منوچهر فتیان پور(راد)
پ.ن
مربوط به جوان عاشقی که با خبر از دست دان عشق خود ناچار خودزنی می کند و…..
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
بستن فرم