🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سبزینه پوش

(ثبت: 242354) مهر 27, 1400 

 

سبزینه پوشم ساختی دل را تسلا ساختی
چون عاشق زارت شدم از من معما ساختی
اندر شراب زندگی، مستم نمودی دم به دم
چون مست و بیمارت شدم از من تماشا ساختی
در جستجو بودم همیش بی رنگ و بو بودم همیش
از خیمه و از چتر عشق بر من “پناه‌گا” ساختی
محتاج بودم ناتوان در دشت غفلت ساربان
از دشت و دریای ادب بر من “چراگا” ساختی
فکرم به سوی دیگر و چشمم به سوی دیگری
عقلم ندانست کار عشق دل را تو “آگا” ساختی
احسان بودم در قفس نی جسم بودم نی نفس
اسرار عشق اندر تنم آخر هویدا ساختی
می شنیدمش، می دیدمش اما نمی فهمیدمش
گم گشته صد ساله را آخر تو پیدا ساختی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

نظرها
  1. حامدنوروزی

    مهر 28, 1400

    جناب مهرپور عزیز و گرامی درودتان
    امیدوارم مثل همیشه بدرخشی
    عالی و عالمانه سرودید
    ارادتمندم

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا