🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اشعاری در قالب تازه ی سروش
گفتن از عشق، کار سختی نیست/
خوب گفتن، شکار سختی نیست/
فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//
برگ زردخزان، خودش را، ریخت/
با هوا و زمین و آب آمیخت/
برگِ بی بار چون تمشک نبود.//
چیست گل؟ رازِ نازِ خنده ی دوست/
شعر- نقاشیِ معطّرِ اوست/
مِهرچهر و لطیف و عاطفه روست/
گل، نشانِ خداست.//
گرچه بالاست، باز هم خوار است/
شُهره اما بدون مقدار است/
خواب دائم چطور بیدار است؟/
به فضا رفته است میمونی.//
“علّیَت” داشت نخ نما می گشت/
فیلسوفی پی خدا می گشت/
عارفی از عُروج بر می گشت/
حرف نابش به دل گرامی گشت:/
“نور”، مجهول نیست؛ اثبات است.//
سروش، قالبی تازه در شعر پارسی است.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
خرداد 4, 1398
سلام جناب علی پور گرامی
از زیبایی ها دوستان گفتند من هم به سهم و فهم خودم لذت بردم از معانی و اوزان . فقط در سروش سومتان ضرورت سطر چهارم و نیز علت خروج این سطر از وزن را متوجه نشدم چون در توصیفتان از قالب هم امکان خروج از وزن لحاظ نشده ؛ و به فرض هم که این امکان باشد دلیل و ضرورتش چیست و البته از مساله ساختار و فرم فراتر؛ در معنی ضرورت این سطر برای من جای سوال است چرا که خواننده خودش در سه سطر قبل به زیبایی به این نتیجه می رسد که گل نشان خداست . نظر من این این است البته .
با درود و سپاس از اشتراک این اشعار زیبا که البته به نظرم پیوستگی معنایی کافی برای اطلاق یک شعر به کل مجموعه نیز وجود دارد.
پاسخ
خرداد 3, 1398
درود بر شما جناب رضا پور عزیز
این سروده ای که به نام سروش به تماشا گذاشته اید
از محتوا پیا م گیرایی واقعا قابل تقدیر است
بنده معتقدم شعر قبل از این که در چه قالب و فرمی باشد باید بیانگر و یا نشانگر ایده و اعتقاد فهم و ذوق صاحب هنر باشدوشعوریت شاعر را ترسیم کند شاعر خوب آنست
که در هر گونه قالب شعری که قرار می گیرد پیام ارزشمند و خوب داشته باشد و گرنه در هر قالبی که پیام نداشته باشد بی ارزش است چه به نام غزل وکلاسیک چه در قالب نو و سپد و دیگر قالبهای موجود
شاعر یا نویسنده یا هر هنر مندی با اثارش شخصیت
خویش را به تصویر می کشد فرم و قالب ،لباس است وکلمات به زبانی ظرف ، حال باید دید در این
لباس زیبا ویا زشت چه شخصیتی قرار دارد وباید
مشخص شود دراین کوزه ی سفالین ویا تنگ بلورین
محتوا چیست البته لباس زیبا و تنگ بلورین پسندیده تر است در هر گونه هنر و کاری که تنوع و نو آوری باشد به شرط آنکه پیام فدای تنوع و نو اوری نشود ارزشمند و قابل تقدیر ستایش می باشد
و هنر ی مانگار و مستمر است است که تایید
کنندگانش احساسی و ذوقی مهر تایید نزده باشند
ویا رد کنندگانش از روی عقده و حسد بخلی که
که بلای انسانیت نظر نداده باشند
بنده تایید کننده هر قالبی از جمله قالب که شما
به نام سروش ارائه کرده اید می باشم در صورتی که پیام را
فدای ظاهر سازی ها ی فریبنده نکند
خداوند به توفیقات شما بیافزاید امین یا رب العالمین
پاسخ
خرداد 3, 1398
درود و سپاس فراوان، جناب استاد خادمیان🌺
سپاس از التفات تان🌹
پاسخ
خرداد 4, 1398
درودتان شاعر جان
احسنت
سروده ای ناب آفریدید
بسیار لذت بردم از خوانش شعر شما
دستمریزاد
موفق و موید و شادکام باشید انشاالله
@};-@};-@};-=D>
پاسخ
خرداد 4, 1398
درودتان🌺🌸🌹
پاسخ
خرداد 4, 1398
سلام و درود
بسیار زیباست🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 4, 1398
سلام و درود و سپاس🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 4, 1398
سلام و سپاس از شما فرهیخته ی گرامی، سرکار خانم نوری🌺
ممنون از التفات تان.
درباره ی قالب سروش، مطالب چندگانه ای را در این سایت و سایت های دیگر قرار داده ام. اگر مجموعه ی آنها را مطالعه فرموده باشید، امکان زحافات عروضی از نوع شعر نیمایی در آن مطرح شده است. در این جا هم اگر دوباره نگاه بفرمایید، خروج از وزن اتفاق نیافتاده بلکه سروش به شیوه ی تقطیع ممکن در شعر نیمایی در آمده است یعنی
پاسخ
خرداد 4, 1398
یعنی فاعلاتن مفاعلن فعلن وزن اصلی ست که در لَخت آخر بصورت فاعلات فعل درآمده که در شعر نیمایی سابقه داشته و برمبنای اصول شعر نیمایی ست. به عبارت دیگر، سروش، در وزن و قافیه، قالبی بین شعر سنتی و نیمایی ست.
پاسخ
خرداد 4, 1398
از نظر معنایی هم گمان نمی کنم که زایده ای در کار باشد و همان طور که گفتیم در لخت آخر، ترجیح بر کوبش معنایی ست.
گل، نشان خداست، نتیجه ای بوده که از لخت های قبل به دست آمده است.
پاسخ
خرداد 4, 1398
تشکر دوباره از التفات تان🌺
از مدت ها پیش با کلیت فعالیت های ادبی ارجمندتان آشنایی داشته ام. استمرار و توفیق بیش تر شما شادی بخش ماست.🌺
پاسخ
خرداد 4, 1398
این هم کپی یکی از مجموعه های سروش در همین سایت که آشکارا شعر سروش، قابلیت واسطه بودن بین شعر سنتی و نو را داراست و قبلا در معرفی سروش، آشکارا این مطلب را اعلام کرده بودم:
من که معیار ساده ای دارم/
که ببینم بزرگ یا خوارم/
که سرانجامِ بذرِ کِردارم/
بَرِ فرزند، فخر یا ننگ است.//
می رویم و نمی رسیم چرا؟/
بعد از این، باز، می رویم کجا؟/
می شتابیم و بیم بیم به ما/
در قطارِ تسلسل ایم سوار .//
به تمنّای عشق، مدیون بود/
دوستدارِ جنونِ مجنون بود/
بی قرارِ تغزّلِ خون بود/
گلِ سرخ.//
پدرانی همیشه شرمنده/
مادرانی ز حسرت، آکنده/
کودکانی غریبِ آینده/
فکر آنها فتاد/
برگشت.//
آن سرِ نردبانِ جمهوری/
قله ی لا مکانِ جمهوری/
جانِ جمهوری/
پایه، پیدا نیست (پایه در این جا: کوهپایه/ پایه ی نردبان).//
رأی دادیم و رفت و بالا رفت/
رفت و تا مرزهای حاشا رفت/
رفت و بالا تر از تماشا رفت/
رأی دادیم و پل شدیم/
پلّه – پلّه.//
کارتن خواب! وقت خواب که نیست/
وقت رأی دادن آمده است/
کات ملّی بیار و رأی بده ( کات بجای کارت)/
کات ملّی ببر سرِ کاری/
کارتن خواب!//
رفتم از کوهپایه تا قلّه/
وقت برگشت گشت/
وای! تا پایین/
درّه- درّه.//
در زُباله، پیِ غذا می گشت/
تازه از اختلاس بر می گشت/
اختلافات … . //
پاسخ
خرداد 4, 1398
اگر آخرین مطلب ارسالی ام در این سایت را ببینید که درباره ی تفاوت های سروش و مسمط است در شماره های 4 و مخصوصا 5 مربوط به این تفاوت ها آشکارا این مطلب اعلام شده است.
پاسخ
بستن فرم