🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آنچه در سینه ی من در غوغاست
سرو آزاد فری، ناپیداست
سرو، آئین محبت دارد
هر کجا هست محبت آنجاست
در دلم باغچه ای می بینم
که در آن باغچه سروی زیباست
تیغ بی رحم خزان، سردی دی
سال ها دیده ، ولی پا برجاست
این سخن بر لب یک غنچه شکفت
قامت سرو غرور گلهاست
گرچه جزئی ست ز دنیا اما
سرو از دیده ی من یک دنیاست
سرو آرام نگیرد هرگز
هرکجا چوبه ی داری برپاست
تیشه بر ریشه ی سروی مزنید
سرو خود آیتی از لطف خداست
نیست در طرف چمن مانندش
سرو آزاده ی من بی همتاست
نغمه ای می شنوم ، کز سروی ست
با عروسان چمن در نجواست
کاش هرگز نرود فصل بهار
که غمم زردی رخسار شماست
چیست منظور تو طارق از سرو
روح تصویر خیالی زیباست
پی نوشت
غزل مهر آمیز استاد جواد جوکار در خصوص این اثر
غزل ناب تو مصداق همان سرو بلند
لابلای غزلت خاطره ای همچو کمند
میکشد سلسله ی زلف تو ما را هر شب
سوی گلزار فرحبخش ادب با لبخند
شعرهایت همه آموزه ای از مهر و وفاست
مثل لقمان سخنان تو پُر از عبرت و پند
عشق زانو زده در پیش وقار سخن و
شعرهایی به بلندای غرور الوند
سرو احساس تو ، آئین محبت دارد
ماه در دامن احساس تو می ریزد قند… بداهه
جواد جوکار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مهر 25, 1396
سلام و درود….
به به ………..
دستمریزاد استادم……….
بسیارعااااااااالی……..
امیدوارم همیشه در اوج بدرخشید.
پاسخ
مهر 25, 1396
… که غمم ، زردی رخسار شماست ..
درود بر احساس و تعهد شما حضرت طارق بزرگوار …
سالم ، موفق و سر بلند باشید …
پاسخ
مهر 25, 1396
پاسخ
بستن فرم