🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نقد ادبی هنر ارزشیابی آثار ادبی به قلم آقای دکتر نادر وزین پور را جهت حرکت به سوی تدوین فرهنگ نقد تقدیم نگاه شاعران ارجمند پاک کرده و امیدوارم تمام صاحبنظران در این همایش مهم شرکت فرمایند.
نقد در لغت به معنی شناخت و تشخیص زر خالص از ناخالص است ودر اصطلاح ادب عبارت است از بررسی و تعیین ارزش آثار ادبی.
درفرهنگها نقد چنین تعریف شده است: سره کردن درم و دینار و جز آن (منتهی الارب – غیاث اللغات ).
نظر کردن در درمها و جز آنها و خوب و بد آنها را از هم جدا کردن.( فرهنگ نفیسی.)
نظر کردن در شعر و سخن و تمیز دادن خوب آن از بدش.(متن اللغه). خرده گیری ، نکته گیری، سخن سنجی، به گزینی ( یادداشتهای علی اکبر دهخدا)
هنگام مدح او، دل مدحت کنان او از بیم نقد او بهراسد زشاعری( فرخی) نقد، تنها شامل امور ادبی نیست ومی تواند شامل همه گونه آثار علمی ، فنی، هنری ، فلسفی ، تاریخی و غیر اینها بشود، اما آنچه معمولا از نقد بیشتر به ذهن میرسد، نقد آثار ادبی است از نظم و نثر زیرا اغلب مردم با کتاب وادبیات بیش از سایر علوم وفنون مانوسند و از امور ادبی بیشتر ازسایر اقسام ادبی و هنر سر در میآورند وهرگونه نقدی را که درباره کتاب، بویژه اشعار و داستانها صورت میگیرد درک میکنند اما درهمان حال با توجه به مشکلات امر و شرایط لازم، خود را برای نقد صالح نمیبینند.
کلمه نقد خاصه وقتی از انتقاد سخن به میان میآید در نظر گروهی ازمردم نا آشنا ، به معنی عیبجویی توجیه شده است ،در صورتی که هدف از نقد به هیچ وجه تنها ، یافتن ومعرفی کردن نقاط ضعف یک اثر ادبی نیست، بلکه مقصود از نقد بررسی و ارزشیابی آن ومهمتر از این شناساندن آن اثر به مردم است تا اگر درک مفاهیم وتعیین بهای معنوی یک کتاب برای همه افراد ممکن نشود با کوششها و زحمات نقادان، تمام جوانب آن اثر مورد رسیدگی قرار بگیرد و سپس نتایج بررسی و حاصل کار، برای استفاده عموم نشر گردد.بسیار دیده شده وقتی میگویند که از فلان کتاب انتقاد شده است، بی درنگ این معنی به خاطر میرسد که کسی عیوب آن کتاب را یافته و اعلام کرده است و بدبختانه در جامعه ما وضع به همین منوال هم هست وگویی کسی از نقد و ناقد جز این انتظاری ندارد!
برخی از منتقدان براثر نداشتن تجربه کافی یا احتمالا بر اثر اغراض خاص، کتابهایی را برمیگزینند و پس از کوشش فراوان، نارسایی یا نقایصی در آنها مییابند و آنها را به سختی مورد نکوهش قرار میدهند و بدیهی است که عمل آنان نه تنها سودمند و سازنده نیست، بلکه از این جهت که نقد را از مسیر اصلی دور میسازند، زیان بخش هم هست و از سوی دیگر این گونه منتقدان شهرت طلب معمولا آثارناپخته طبقه جوان راکه طبعا مشتمل بر اشتباههایی هم هست برای انتقاد اختیار میکنند و با آشکار ساختن نارساییهای آنها میخواهند نامی برای خود فراهم آورند که در هر حال اهل دانش به این قبیل کارها ارجی نمینهند، زیرا از یک سو موجبات دلسردی و وازدگی طبقه جوان را برقرار میسازند و از سوی دیگر نشان میدهند که نقدی که میکنند عاری از ریا و به منظور اصلاح و پیشبرد کار نیست و به همین سبب است که وقتی خبر میرسد که کتابی در روزنامه یا مجلهای مورد انتقاد قرار گرفته، نویسنده آن اثر پی میبرد که باید مدتی دشنامها و سرزنشهای بسیاری را تحمل کند، از آن رو که منتقد در آن مقاله کوشیده تا به هرطریق که هست اشتباههایی به چنگ آورد و آنها را با آب و تاب اعلام کند و به مقصودی که دارد برسد.
این گونه رفتارها با روح نقد که باید متوجه هدفی عالی و بنیادی باشد سازگار نیست زیرا این عیبجویی نه برای خواننده سودمند است نه نویسنده اثر و نه منتقد و بنابراین عملی بیهوده ، غرض آلود و ناصواب است و چنین کسی صلاحیت نقد یک اثر ادبی را ندارد. نقد آثار ادبی از روزگاران کهن مرسوم بوده واز طرف فلاسفه و متفکران و ادیبان، قواعد وموازینی برای آن وضع شده است که پارهای از آنها هنوز معتبرند و پارهای دیگر فاقد ارزش بسیار. بنابراین از دیرباز مباشران کتاب و آثار ادبی با فواید نقد آشنایی داشته و آن را یکی ازعوامل پیشرفت امور ادبی میدانستهاند.
● فواید نقد
فواید نقد متوجه سه جهت میشود: خوانندگان کتابها – نویسندگان ومولفان علم و هنر و در نتیجه دانش و ادبیات آن کشور.
۱) خوانندگان کتابها
بیشتر مردم به سبب عدم آشنایی به فنون نقد، یا شتاب در مطالعه کتاب نمیتوانند درباره کتابی که میخوانند به درستی قضاوت کنند. کتابی بویژه کتاب داستانی را میخوانند و در پایان به طورکلی میگویند که : کتاب خوبی بود، یا کتاب بدی بود و آن گاه که دلایل این حکم پرسیده شود، از بیان علل قضاوت خود چنانکه باید بر نمیآیند و تازه این حال ویژه موردی است که مضمون کتاب را خوب فهمیده باشند، در غیر این صورت ممکن است بدون تحقیق کافی به قضاوتهای نادرست بپردازند و همان قضاوت سطحی که: “کتاب خوبی بود- یا کتاب بدی بود ” نیز بیاساس باشد. گاه به افرادی بر میخوریم که از عدم درک مطالب یک کتاب اظهار ملال میکنند وتشنه راهنمایی اهل فن هستند تا بدانند مقصود نویسنده از نگارش آن کتاب چیست و چه نتایجی برای آن مترتب است.
غالبا دانشجویان میپرسند که کتاب بوف کور از صادق هدایت ، یاداستانهای طاعون و بیگانه اثر”آلبرکامو”ی فرانسوی چه میخواهند بگویند و نویسندگان اینها را از نوشتن چنان کتابهایی چه منظور بوده است؟
همچنین گروهی ازمردم حتی پس ازمطالعه شاهکارهای ادبی جهان اظهار خرسندی نمیکنند ، گویی از آن همه مطالب زیبا ودل انگیز که در آن کتابها خواندهاند لذتی نبردهاند و حتی از تحسین دیگران نسبت به آن آثار ابراز شگفتی میکنند.
سبب این امر دوچیز است: یکی عدم دقت کافی در مطالعه و دیگر نداشتن تربیت ذهنی لازم برای درک لذایذ معنوی و ارزشهای هنری و سپس داوری و ارزیابی.
بسیاری از دانشجویان از باب اینکه موفق به درک مفاهیم متون ادبیات فارسی نمیشوند، از آنها روی برمیگردانند ، اما آن گاه که راهنمایی شوند ومشکلات مطالب را برای آنان برطرف سازند، بسیار مشتاق مطالعه میشوند وسخت به آثار کلاسیک فارسی دلبستگی مییابند، عقاید پیشین خود را به یک سو نهاده اعتراف میکنند که تا آن زمان فرصتهای گرانبهایی را به خودداری از مطالعه آن همه کتابهای پر ارزش از کف دادهاند. وضع در رشتههای علمی نیز به همین سان است . وقتی چند حکایت دلنشین از بوستان وگلستان سعدی، چند غزل از حافظ وسعدی ، نکته هایی از مثنوی مولوی ومنطق الطیر عطار، داستانهای شور انگیزی از آثار نظامی گنجوی یا شاهنامه فردوسی را با حوصله همراه با شرح لغات وتفسیر ابیات خواندهام ، دانشجویان دانشکده پزشکی اظهار شوق بسیار کردهاند که خواندن آن آثار نغزادامه یابد تا به گنجینه ادب فارسی آشنایی فزونتری حاصل کنند.
سبب این غفلت و زیانهای حاصل از آن مولود چند نکته است:
۱) بیاعتقادی بیشتر جوانان به ارزش آثار مهم ادبی ایران.
۲) کاهلی و سستی وگریز از صرف وقت و تحمل رنج برای مطالعه و تحقیق.
۳) عدم دقت در مطالعه ودر نتیجه عدم درک مفاهیم کتب فارسی.
۴) نبودن کتابهای مناسب با شرح وتفسیر شاهکارهای ادب ایران.
۵) عدم آشنایی به شیوه گزینش کتاب و مطالعه آن و فنون کسب لذت معنوی.
حال اگر آثار مهم و پر ارزش ادبی( از ایرانی و غیر ایرانی) به صورت انتقادی تشریح وتفسیر ونقد و بررسی شوند ودر اختیار مردم قرار بگیرند، افراد بسیاری موفق به درک مفاهیم کتابها و بهره مندی از آنها خواهند شد و سطح دانش آنان افزایش خواهد یافت.
نقدآثار ادبی، البته تنها برای معرفی ، توجیه وتفسیر آنها نیست بلکه مسائل واغراض دیگری هم هست که بعدا مورد قرار خواهند گرفت، اما در هر حال یکی از فواید نقد آشنا ساختن خواننده است به درک یک اثر ادبی و بهرهمند شدن از نکات آشکار و پنهان و محسنات یا عیوب آن اثر.
۲) نویسندگان ومولفان
طرف دیگر در امر نقد،نویسنده و محقق ومولف است که اگر به نتایج نقد ، بی آنکه به خشم آید نیک بنگرد، بیبهره نخواهد ماند،البته مشروط بدان که نقد از سوی منتقدی صالح و آگاه صورت گرفته باشد تا موجبات رضای خاطر و اعتماد نویسنده ومولف اثر فراهم آید.
درست است که انتقاد بیجا وناوارد دل آزار و یاس آور است، اما نقد به مورد ومنطقی نه تنها ناصواب نیست بلکه سازنده وسودمند است وموجب تهذیب مطالب وایضاح جوانب سخن و در نتیجه پیشرفت امور ادبی وعلمی میشود.
شاعران و نویسندگان عاشق آثار خویشند و به ندرت حاضر به قبول آن میشوند که در نوشته آنان نارسایی یا نقصی وجود داشته باشد، چنانکه سعدی میفرماید:
” هرکس را عقل خویش به کمال نماید و فرزند خویش به جمال.”
بسیار اتفاق افتاده است که حتی نویسندگان یا شاعران بزرگ مدتی پس از خلق آثار خود ، قسمتهایی از مطالب آنها را حذف یا اصلاح کرده یا چیزهایی به آنها افزودهاند، به همین سبب اگر آثار ادبا را دیگران ازنظرگاههای تازه و بی طرف بنگرند و تمام دقایق آنها را مورد بررسی قرار دهند، ممکن است با نکاتی روبرو شوند که نویسنده یا شاعر در وهله نخست به آنها برخورد نکرده و متوجه آن نقص یا کاستی نشده باشد.
میگویند مولیر نمایشنامه نویس مشهور کلاسیک در فرانسه ، همواره نمایشنامههای کمدی- انتقادی خود را به خدمتکار کهنسالش میداد که بخواند ونظر خود را درباره آنها بیپروا ابراز کند.
وقتی هنرمند بزرگی همچون مولیر مشورت را حتی با افراد عادی،این همه سودمند میشمارد چگونه است که نویسندگان و مولفان جوان باید از رای زنی با اهل نظر پرهیز کنند و از سخنان آگاهان آزرده خاطر شوند؟
از سوی دیگر همه میدانند که بررسی و اظهار نظر درباره آثاری که منتشر میشود امری است طبیعی ومولفان چه بخواهند وچه نخواهند ، این کار از طرف اهل فن انجام خواهد گرفت . یکی از آموزشهای بسیار مهم که باید از خانواده آغاز شود و در دبستان و دبیرستان و سایر مقاطع تحصیلی دنبال گردد، عادت دادن جوانان است به پذیرش انتقاد ، بدون خشم وغضب و حتی ابراز سپاسگزاری از منتقدان . چرا باید به منتقدان بویژه اگر کارشان مبتنی بر اصلاح و از روی دلسوزی وراهنمایی انجام بگیرد، به دیده دشمنی و حقارت بنگریم؟ چرا باید به دیگران اجازه ندهیم که درباره طرز فکر و روش وگفتار و آثار ما اظهار نظر کنند؟
امروز کمتر ادیبی را میتوان یافت که از نقد بیطرفانه اثرش خشمگین نشود، زیرا اغلب اوقات نقد دیگران را مغرضانه میشمارد ومعتقد است که دیگران چنانکه باید به ارج سخن و عظمت مفاهیم کتاب او نمیتوانند پی برند و همه آنها حسود و کوته بینند! بیشتر ادیبان، متتقدان کتب را مردمی بیکار، بیسواد و بدبین میدانند که به جای پرداختن به کارهای سودمند، به عیب جویی و خوارکردن دیگران میپردازند و موجبات دلسردی خادمان ادبیات را فراهم میآورند!!
۳) علم وهنر و ادب
طرف سوم در نقد، ادبیات وآثار ادبی ، علمی ، هنری و غیر اینهاست، زیرا یکی از فواید مهم نقد متوجه علم ودانش وادب یک جامعه میشود ، آن را اصلاح میکند و به ترقی و کمال میرساند.
نقد یکی از عوامل مهم واصلی در پیشرفت ادبیات است. با قضاوت و تعیین ارزش آثار ادبی است که خوب از بد تشخیص داده میشود ودرجه وطبقه و سطح هر کتاب و رساله تعیین میگردد و تا قضاوت و سنجش در میان نباشد، کوشش نویسندگان و شاعران اوج نمی گیرد وامور ادبی به ترقی وتعالی نمیرسد. وقتی محققان ، نویسندگان، شاعران ومولفان دریابند که تجلی اندیشه و رنج آنان در بوته آزمایش و محک سنجش صاحب نظران و گوهر شناسان قرار خواهد گرفت برای اعتلای ادب وهنر ونیز تهذیب آثار خود تا مرز فداکاری پیش خواهند رفت که بدین ترتیب هم دین خود را نسبت به ادبیات ادا میکنند وهم پاداش معنوی خوبی برای خود به چنگ میآورند.
در قدیم هر صنف از انواع عالمان و هنرمندان دارای مجامعی بودند که با گردهمایی منظم، درباره بیشتر آثار مهم علمی وادبی و فلسفی به تحقیق ومشورت میپرداختند. همچنین آثار خود را در این محافل در معرض قضاوت سخن سنجان قرار میدادند تا اهل نظر برداشت خود را بیپرده بگویند و پیش از نشر آنها در میان مردم،عیوب کارشان ظاهر شود.
این شیوه پسندیده مدتهاست که فراموش شده و با اینکه بیشتر ادبا معتقد به بحث و شرکت در مجامع ادبی هستند ،اما به دلایلی چنین مجامعی به ندرت تشکیل میگردد و اگر هم تشکیل شود رسم کارنه بدان اسلوب است که پیشینیان دنبال میکردند و از بحث و همکاری و گرد همایی نتایج نیکو میگرفتند!
چند سال پیش دیوان اشعار یکی از شاعران قدیم ایران به چاپ رسید. مصحح در مقدمه کتاب نوشته بودکه به سبب مخدوش بودن چند مصراع وافتادگی کلمات در نسخه خطی نتوانسته آن ابیات را به صورت درست در چاپ بیاورد. چندی بعد یکی از محققان به یک نسخه خطی دیگر از آن دیوان اشاره کرد که حدود صد سال پیش از نسخه خطی که در اختیارمصحح آن دیوان قرار داشت نوشته شده بود و هیچ یک از آن نارساییها که در نسخه مصحح وجود داشت در نسخه قدیمیتردیده نمیشد. با دسترسی به این نسخه، در چاپ بعدی از آن دیوان نه تنها آن افتادگیها اصلاح شد بلکه بسیاری نکات دیگر مورد ملاحظه واقع گردید و چاپ دوم آن کتابی به صورت منقح ومرغوب در اختیار علاقه مندان قرار گرفت. تمام اینها نتیجه وجود نقد وهمکاری میان اهل دانش است.
● آنچه باید مورد نقد قرار بگیرد
در زمان قدیم نقد آثار ادبی بیشتر متوجه صورت آنها یعنی الفاظ وکلمات و شیوه بیان بود واز توجه به مضمون ومعنی سخن وتعیین ارزش مفاهیم از آن سبب که موضوع آثارادبی باید در اختیار نویسنده باشد غفلت میشد. استحکام جمله ها، رسایی وزیبایی لفظ و بیان، دقت در انتخاب و استعمال کلمات مناسب نشانه اهمیت اثر بود. همچنین روزگاری مهمترین نکته در نقد توجه به جهات اخلاقی وگاه دینی یا هردو به شمار میآمد. اگر مبانی اخلاقی وترویج صفات پسندیده در یک کتاب بیشتر رعایت میشد، آن اثر بهای ادبی بیشتری مییافت. نویسندگان و شاعران مکتب کلاسیک دراروپای قرن هفدهم واوایل قرن هجدهم میلادی نیز اصل اخلاق را مهمترین شرط عظمت برای آثار خوب ادبی قلمداد میکردند و آنچه را که از عقل و اخلاق ومنطق و آراستگی به دور بود مردود میدانستند. در نظر آنان بهترین اثر ادبی آن بود که حاوی تعلیمات اخلاقی بیشتری باشد، عفت قلم وکلام رعایت شود، از پرده دری پرهیز گردد وسخن از سطح زندگانی مردم عوام بالاتر گرفته شود.
در آن روزگاران ازانتشار کتابهایی که به نحوی از احکام دینی و اصول اخلاقی پیروی نمیکردند، جلوگیری میشد،حتی برای پدید آورندگان آنگونه کتب مشکلاتی پیش میآوردند وگاه مجازاتهایی معین میساختند.
اما رفته رفته معیار سنجش آثارادبی دگرگون گردید و اهل دانش ومعرفت بر آن شدند که غیر از توجه به کیفیت بیان و چگونگی الفاظ و همچنین به جز مسائل اخلاقی بایدعوامل دیگری هم در قضاوت و ارزیابی مورد ملاحظه و سنجش قرار بگیرد. شک نیست که در نقد یک اثر ادبی به مناسبت موضوع ، نباید جنبههای اخلاقی فراموش شود وبی بند وباری ونادرستی و بی عفتی موردنکوهش قرار نگیرد، اما اولا در یک کتاب ، نکات متعدد دیگری هم هست که باید به آنها نیز توجه شود، زیرا در غیر این صورت ملاک خوب یا بد بودن یک کتاب، تنها مسائل اخلاقی و دینی خواهد بود و سایر جنبههای معنوی، لفظی، بیانی و هنری که دارای ارزش و اهمیت فراوانند از یاد خواهند رفت یا کنار گذاشته خواهند شد.
از سوی دیگر در بسیاری موارد ، مسائل اخلاقی ودینی و معنوی در یک کتاب مطرح نشده تا درباره آنها بررسی شود ، زیرا موضوع کتاب چیزهای دیگری است. مثلا نکته ای است در علم عروض و قافیه، یا سبکهای ادبی، یا تحول نظم و نثر حتی اگر داستان است، موضوع آن نه چنان است که تنها از جنبه اخلاق بتواند مورد سنجش و بررسی قرار گیرد.
بنابراین تنها ملاک قرار گرفتن مبانی اخلاقی این اشکال را پیش میآورد که جنبههای دیگر یک نوشته مهمل گذاشته میشود ودیگر اینکه در مورد آن دسته از آثار که موضوعشان ربطی به اخلاق واینگونه مسائل ندارد معیاری در دست منتقد نخواهد گذاشت تا به سنجش بپردازد.
باید در نقد کلیه نکات وجوانب ارزیابی شوند زیرا التفات به یک نکته و غفلت از سایر مطالب نتیجه درست به بار نمیآورد. در یک اثر ممکن است مضامین عالی ابتکاری نکات تازه و بدیع و جنبههای هنری شایسته وجود داشته باشد که نمیتوان آنها را حقیر و بیبها شمرد.
البته اگر معیارنقد و سنجش فقط یک نکته باشد، مثلا اخلاق، قضاوت بسیار آسانتر میشود اما آنچه در عرف ادب از دیرباز مرسوم بوده معیار نقد یک چیز نیست بویژه که اگر چنین باشد نتیجه قضاوت عادلانه نخواهد بود زیرا تمام جنبههای دیگر نادیده گرفته خواهد شد و از طرفی ضرورت خواهد داشت که برای هر موضوع معیار جداگانه تعیین گردد و در ضمن نقدفقط متوجه معنی شود نه سایر جنبههای هنری. بنابراین نکتههای مورد سنجش در نقد یک اثرادبی شامل این جنبهها میشود:
الف) مضمون کتاب ( جنبههای معنوی).
ب) شیوه بیان ونگارش(جنبههای لفظی).
الف) مضمون اثر
۱) موضوع کتاب یا مقاله درچه مرتبهای است، آیا نکتهای است با عظمت و با ارزش یا پست و بیمقدار؟
۲) ابتکاری است یا تقلیدی یاتکراری وعادی؟
۳) اگر داستان است، تنها به شرح وقایع پرداخته یا تحلیلی و تحقیقی است؟
۴) تنها سرگرم کننده و دلفریب است یا حاوی پیامی عالی و نکتهای با ارزش؟
۵) تا چه حد از واقعیت اثر پذیرفته و عمق اندیشه در آن تا چه پایه است؟
۶) وبالاخره آیا در جهت خیر و صلاح وسعادت جامعه گام برداشته یا مروج بد آموزی وتباهی و بیتفاوتی بوده است؟
ب) شیوه بیان و نگارش
۱) آیا سبک انشا و طرز بیان مطالب ، ممتاز و زیباست یا متوسط یا عادی و پست؟
۲) آیا در جمله پردازی نشانههایی از هنر و جمال وجود دارد یا الفاظ وعبارتها در سطحی نازل قرار گرفته و تنها برای ادای مفاهیم و رساندن مقصود نویسنده به کار رفتهاند؟
۳) آیا رعایت ایجاز( ایجاز معقول ) شده و دراستعمال کلمات صرفه جویی ودقت کافی به عمل آمده یا کلام ، آمیخته به طول وتفصیل است ورنگ ابتذال و اطناب و دراز نویسی به خودگرفته است؟
۴) تا چه حد با موازین درست نویسی و قواعد زبان وهنر بلاغت تطبیق میکند؟
۵) آیا شیوه بیان ونگارش مطالب یکدست و یکنواخت است یا گرفتار پستی و بلندی است؟ گاه میدرخشد اما زمانی دیگر از جمال بیان بیبهرهاست؟
اگر اثری که نقد می شود تصحیح یک کتاب خطی قدیمی یا یک دیوان شعر و همانند اینهاست، این نکات به هنگام نقدمورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد:
۱) میزان اعتبار مآخذ و اسناد و مدارک ونسخه یا نسخههایی که مورد عمل و استناد محقق مصحح بوده است.
۲) با چند نسخه خطی، معتبر( یا خطی و چاپی) مقابله شده است؟
۳) صحت استنباط مولف یا مصحح تا چه اندازه است؟
بدین قرار نقدی که با در نظر گرفتن تمام جهات انجام بگیرد، تا حد زیادی کامل ومورد اعتماد خواهد بود، مشروط بدان که منتقد هم واجد شرایط لازم باشد که بعدا به آنها اشاره خواهد شد.
دکتر نادروزین پور
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (7):
بهمن 6, 1402
با سلام و درود به شاعران گرانقدر وبسایت شعر پاک
مقوله نقد چه در شعر و آثار ادبی وچه رفتارهای اجتماعی و اخلاقی و حتی در امور سیاسی امری ارزشمند و باعث رشد و تعالی فرهنگ و هنر و اخلاق جامعه خواهد شد .
چونهدف ما در اینکارگاه صرفا تدوین فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی است از شاعران وصاحبنظران وبسایت شعر پاک و کاربران غیر عضو می خواهیم نظر و رهنمود های موثر خود را با ما در میان گذاشته تا در پایان بتوانیم با تایید اعضاء ارجمند و مدیریت محترم فرهنگ نقد را در این وبسایت نهادینه ومورد استفاده قرار دهیم .
در ذیل نظر سرکار خانم دکتر نوری را در خصوص فرهنگ نقد می خوانیم :
در نقد باید به سه عنصر توجه کرد:
الف. واقعیت: منظور بیان آنچیزی است که واقعا در متن دیده میشود: دیدن و برجستهسازی نقاط قوت و ضعف در رویکردهای تحلیلی. دیدن و برجستهسازی نقاط ضعف در رویکردهای انتقادی با تصریح این که رویکرد ما انتقادی است و به نکات مثبت نمیپردازیم.
ب. مسئولیتپذیری: آوردن شواهد متنی مسئولانه برای هر یک از نقاط ضعف یا قدرت ذکر شده با هر رویکردی که نقد را آغاز کردهایم.
ج. اخلاق: در این قسمت چالشهای زیادی وجود دارد. برخی از صاحبنظران اساسا مخالف رعایت اخلاق نقد هستند و آن را لاپوشانی واقعیت تلقی میکنند اما عمدۀ صاحبنظران موافق رعایت اخلاق نقد هستند.
حال این سوال پیش میآید که چگونه اخلاق نقد را رعایت کنیم؟
پنج اصل جهانی در این مورد وجود دارد :
1.. نقد باید متمرکز بر اثر یا آثار صاحب اثر باشد و نه بر صاحب اثر
به عنوان مثال منتقد می تواند بگوید در این اثر خطای الف n بار تکرار شده
یا: من x اثر را بررسی کردم و دیدم که خطای مورد بحثم در n اثر وجود دارد.
2.. لحن نقد به جز در گفتمانهای سیاسی رقابتی که بقای یک گفتمان مستلزم حذف گفتمان دیگر است نظیر انتخابات و …، در سایر گفتمانها از جمله گفتمانهای ادبی باید مثبت، ملایم، دوستانه و در جهت سازندگی باشد.
3.. در گفتمانهای ادبی، ویرایش یا پیشنهاد یا دادن آلترناتیو از سوی منتقد عملی غیر اخلاقی است چرا که حق مالکیت مادی و معنوی اثر یا بخشی از اثر را زیر سوال میبرد.
4. تشخیص دقیق فاصله کمال مطلوب از وضعیت موجود در آثار هنری از مهارتهای فنی است که منتقد اثر هنری باید داشته باشد تا بتواند نقش هدایتی خود را به درستی اعمال کند اما واجد شرایط آن بودن برای ورود به نقد امری اخلاقی به حساب میآید چون درجه سختگیری نقد باید متناسب با این تشخیص باشد.
5. باید توجه کرد که درجه سختگیری نقد با لحن نقد در تناسب نیست به عبارتی مجوز لحن تندتر را صادر نمی کند بلکه این آیتم متناسب با پیشینۀ توانمندی و سطح انتظار از صاحب اثر است.
آنچه گفته شد عمومی است و همه موارد آن با گفتگوهای این صفحه در ارتباط نیست. همچنین باید توجه داشت که این بیانیهها مدام در حال به روز رسانی و تغییر هستند.
پاسخ
بهمن 13, 1402
مقدمه ای بر تدوین فرهنگ نقد شعر وآثار ادبی
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
با استعانت از درگاه الهی و کمک ویاری بزرگان و فرهیختگان وادی شعر و ادب ، تصمیم گرفته شد تا فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی را تدوین وسپس ترویج دهیم .
مایه ی افتخار و مباهات است این مهم در وبسایت شعر پاک صورت می پذیرد .
تاریخ کهن نقد
“دیون” در مبحث ۵۳ خود میگوید ارسطو را باید نقطه آغاز نقد ادبی دانست و بر این اساس تاریخ این پدیده دست کم تا سده چهارم پیش از میلاد به عقب مینشیند. ارسطو در بوطیقا در مورد بسیاری از آثار هنری دوران صحبت میکند و مفاهیم میمسیس و کاتارسیس را مطرح میکند که امروزه نیز در نقد اهمیت بسیاری دارند. افلاطون در همان دوران به شعر حمله میکند و آن را هنری دست دوم، تقلیدی و نادرست میداند. بهاراتا مونی در همین دوران در ناتیاشاسترا در مورد نمایشهای سانسکریت و ادبیات کهن هند اظهار نظر میکند. فلسین مارسو معتقد است استقبال (پاستیش) بهترین نوع نقد ادبی است و با توجه به اهمیتی که گذشتگان به تقلید میدادند این نظر غریبی نیست.
سنت تفسیری مرسوم در ادیان ابراهیمی در سدههای میانه را میتوان از عناصر شکل دهنده مطالعات نقد ادبی دانست. از سده نهم میلادی نیز در ادبیات عربی آثاری برای نخستین بار مشخصاً در زمینه نقد نگاشته شدهاست که از این میان میتوان نخست کتاب الحیوان و دوم کتاب البیان و التبیین نوشته جاحظ و کتاب البدیع نوشته عبدالله ابن المعتز را نام برد.
نقد ادبی در دوران مدرن بیشتر به سمت نظریه ادبی به معنای بحث و بررسی فلسفی در مورد ادبیات و موضوعات آن پیش رفتهاست. ارتباط این دو یعنی نظریه ادبی و نقد را میتوان همارز دانست ولی هرگز همنهشت یا متباین نیستند. این موضوع البته جای مناقشه دارد. از جمله جان هاپکینز اصرار دارد نظریه ادبی و نقد ادبی فرقی با هم ندارند. عدهای نیز معتقدند نقد ادبی به معنای کاربرد عملی نظریه ادبی است.[۱]
[۱] . منبع: ویکی پدیا
نقد ادبی از دیدگاه ارسطو
ارسطو با نگرش منطقی به پدیدهها، همهچیز را قانونمند و نظمپذیر میدانست. او نخستین اندیشمندی بود که کوشید قوانین و اصول آفرینش ادبی را کشف و تدوین کند، شناخت آفریدههای ادبی را به قاعده و نظم درآورد و اسلوبها و موازینی برای سنجش و داوری آنها ایجاد کند. به همین دلیل، این آموزگار نخست را به حق باید بنیانگذار و پدر شیوۀ منطقی نقد و نظریهپردازیِ ادبی دانست.
مهمترین اثر بهجا مانده از ارسطو در زمینۀ ادبیات و نقد ادبی، رسالۀ “فن شعر” است. البته ارسطو آثار دیگری نیز در زمینۀ نقد ادبی داشته که یا بهطور کلی از بین رفته و از آنها جز نامی بهجا نمانده، یا تنها بخشهای ناچیزی از آنها باقی مانده است، مانند رسالههایی”دربارۀ شاعران” و رسالهیی “دربارۀ ابداعات”.
همین رسالۀ “فن شعر” هم که از ارسطو به یادگار مانده، بنا بر بعضی قراین ناقص است و ناتمام، و به احتمال زیاد بخشهایی از آن از بین رفته است. ظاهراً مباحث اساسی این رساله یادداشتهایی بوده که ارسطو برای منظم ساختن اندیشههای خودش مینوشته و نگاه میداشته تا به موقع از آنها در یک رسالۀ جمعبندیشدۀ مدون استفاده کند. اما از آنچه بهجا مانده نیز به روشنی میتوانیم برداشت و دریافتِ ارسطو از مباحث ادبی را بفهمیم، به اندیشههای او دربارۀ نقد ادبی و ادبیات پی ببریم، و قدرت تجزیه و تحلیل منطقیِ ارسطو و مهارتِ او در ارایۀ قیاسها و استقراءهای خردمندانه را دریابیم.
رسالۀ “فن شعر” دارای بیستوشش بخش کوتاه است. چهار بخش نخستِ آن به تعریف شعر میپردازد و دربارۀ رابطه میان شعر و تقلید، منشاء و انواع شعر و انواع تقلید بحث میکند. بخش پنجم مقدمهیی است بر سه موضوع کمدی، تراژدی و حماسه. در بخشهای شش تا بیستودو به تعریف تراژدی و مشخصات آن میپردازد و مباحثی را دربارۀ اندازه و یگانهگی کردار، کردارهای ساده و پیچیده، دگرگونی و بازشناخت، اقسام بازشناخت، اجزای تراژدی، ترس و شفقت در تراژدی، اندیشه و گفتار در تراژدی، اجزای گفتار، تراژدی و عقدهگشایی، سیرت اشخاص داستان، و اوصاف گفتار شاعرانه طرح میکند. سه بخش از آخرین بخشهای رسالۀ “فن شعر” دربارۀ حماسه است، و در این سه بخش پس از بررسی ناقص و کوتاهی دربارۀ شعر حماسی، به بررسی شعر حماسی هومر، به عنوان نمونه میپردازد. در آخرین فصل رساله نیز به مقایسۀ بین تراژدی و حماسه پرداخته، با استدلالی منطقی ثابت میکند که تراژدی بر حماسه برتری دارد و از آن عالیتر است. یک فصل از رساله نیز به پاسخگویی به بعضی از اشکالات منتقدان اختصاص یافته و در آن ارسطو خطاهایی را که در فن شعر ممکن است روی دهد، بررسی و تجزیه و تحلیل کرده است.
یکی از انگیزههای اساسی ارسطو در نگارش رسالۀ “فن شعر” پاسخ دادن به ایرادها و انتقادهایی بوده که افلاطون از دیدگاه اخلاق و دانش بر شعر و ادبیات وارد کرده بود، و رد شبهات مطرح شده از طرف او بود. افلاطون شعر را از جهت اخلاقی زیانآور و ویرانگر میدانست و از دیدگاه معرفتشناسانه آن را دور از حقیقت و فاقد ارزش علمی میپنداشت. او ارزش زیباییشناسانۀ ادبیات را در نظر نمیگرفت یا ناچیز میشمرد و بهجای آن از دیدگاه ارزش اخلاقی به ادبیات نگاه می کرد.
ارسطو برای پاسخ دادن به این شبهات و انتقادات، رسالۀ “فن شعر” را به رشتۀ تحریر درآورد. از دید ارسطو، ادبیات اعم از نثر و نظم و شعر، همچون سایر هنرهای دیگر، بر مبنای دو شالودۀ اساسی بنیان گرفته است؛ یکی از این شالودهها، طبیعت تقلیدگر ذهن و روح انسان است و دیگری، نیاز طبیعیاش به توازن، هماهنگی و ریتم است.
ارسطو بر این عقیده است که انسان بهطور غریزی تقلیدگر است و از تقلید ماهرانۀ صورتها و سیرتها لذت میبرد:
«شاهد این دعوی، اموری است که در عالم واقع جریان دارد. چه موجوداتی که چشم انسان از دیدن آنها ناراحت می شود، اگر آنها را خوب تصویر نمایند، از مشاهدۀ تصویر آنها لذت حاصل میشود..»
(رسالۀ فن شعر ـ ترجمۀ دکتر عبدالحسین زرینکوب ـ بخش ۱)
همچنین ارسطو گرایش به هماهنگی و توازن را در انسان سائقهیی طبیعی و غریزی میداند و معتقد است که ترکیب این دو گرایش طبیعی، سبب پیدایش شعر و ادبیات شده است.
ارسطو بر این نظر است که تقلید انواع گوناگون دارد. از دید او، تقلید ممکن است به صورت روایت موضوع از زبان دیگری باشد، یا آنکه موضوع را از زبانِ خود گوینده و بیدخالت شخص راوی نقل کند، و یا ممکن است تمام اشخاص داستان را در حال حرکت و عمل تصویر نماید. و همین تفاوتهای موجود در انواع تقلید است که منجر به پیدایش انواع شعر شده است.
ارسطو عقیده دارد که تکامل هجوسرایی منجر به پیدایش سبک و اوزان خاصی در ادبیات شد که آن را “اوزان ایامبیک” نامیدند و تکامل بعدی آن، سبب پیدایش کمدی در ادبیات شد. و تکامل ستایشسرایی منجر به “اوزان هروییک” شد که تکامل بعدی آن، به پیدایش حماسه انجامید، و سپس شاخهیی از حماسهسرایی به گونهیی خاص رشد کرد و به پیدایش تراژدی منجر شد: «و چون تراژدی و کمدی پدید آمد، شاعران هر یک بر وفق طبع و مذاق خویش یکی از این دو شیوه را در پیش گرفتند، بعضیها بهجای آنکه شعر ایامبیک بسرایند، سرایندۀ کمدی شدند و برخی بهجای آنکه شعر هروییک بگویند، گویندۀ تراژدی گشتند.» (رسالۀ فن شعر ـ بخش۴)
ارسطو کمدی را تقلید اطوار شرمآوری میداند که موجب ریشخند و استهزاء میشود، و با وجود عیبها و زشتیهایی که در آن هست، اما از آن گزندی به کسی نمیرسد.
همچنین او تراژدی و حماسه را تقلید موزون از احوال و اطوار مردمان بزرگ و جدی میداند، با این تفاوت که حماسه بر خلاف تراژدی، همواره وزن واحدی دارد و شیوۀ بیان آن، نقل و روایت است. سپس ارسطو به تعریف تراژدی میپردازد و آن را چنین تعریف می کند: «تراژدی تقلید است از کار و کرداری شگرف و تمام، دارای درازی و اندازۀ معین، به وسیلۀ کلامی به انواع زینتها آراسته، و آن زینتها نیز هر یک به حسب اختلاف اجزای مختلف، و این تقلید به وسیلۀ کردار اشخاص تمام میگردد، نه اینکه به واسطۀ نقل و روایت انجام پذیرد و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب تزکیۀ نفس انسان از این عواطف و انفعالات گردد.» (رسالۀ فن شعر ـ بخش ۶)
مهمترین اجزای تراژدی از دید ارسطو، این شش جزء هستند که تراژدی از آنها ترکیب مییابد و ماهیتش توسط آنها حاصل میگردد. این اجزا عبارتاند از: افسانۀ مضمون، سیرت، گفتار، اندیشه، منظرۀ نمایش، آواز.
ارسطو مهمترین وظیفۀ تراژدی را ترکیب کردن و درهمآمیختن افعال و اعمال میداند و معتقد است که تراژدی تقلید کردار و زندهگی و نیکبختی و بدبختی است، و نیکبختی و بدبختی، هر دو از نتایج و آثار کردار و رفتار میباشند و غایت و مقصود زیستن، کیفیت عمل است نه کیفیت وجود، و بهروزی و تیرهروزی مردمان به سبب کردارها و اعمال آنهاست و برخاسته از سیرتها و خصلتهایشان.
ارسطو افسانه و مضمون داستانیِ تراژدی را بر سیرت و خصلت اشخاص نقشپرداز در تراژدی مقدم میداند و اندیشه را در مرحلۀ سوم قرار میدهد. ارسطو سیرت را چنین تعریف می کند: «سیرت آن امری است که شیوۀ رفتار، یعنی همان طریقهیی را نشان میدهد که چون برای انسان مشکلی پیش آید آن طریقه را اختیار میکند و یا از آن طریقه اجتناب مینماید و به همین سبب در سخنانی که گوینده را در آن کمترین امکان اختیار طریقه یا اجتناب از طریقهیی نیست، هیچ اثر خصلت و سیرت وجود ندارد؛ اما اندیشه در هر سخن که دلالت بر بودن یا نبودن چیزی میکند، یا به بیان فکری کلی میپردازد، وجود دارد.» (رسالۀ فن شعرـ بخش ۶)
گفتار در مرحلۀ چهارم قرار دارد و منظور از گفتار عبارت است از تبیین فکر به وسیلۀ الفاظ، و صفات و مختصات آن. پس از گفتار، آواز قرار میگیرد و در آخرین مرحله ترتیب منظرۀ نمایش، که اگرچه در عامه تاًثیر بسیار دارد، اما دورترین امور از فن شعر است و کمتر از هر جزء دیگر به صناعت شعر تعلق دارد.
به نظر ارسطو، افسانههایی که مضمون تراژدی را میسازند، برای اینکه زیبا و هنرمندانه جلوه کنند، باید از نظم و ترتیب خاصی بین اجزا برخوردار باشند و متناسب و هماهنگ باشند و دارای اندازۀ معقول و به هنجار باشند.
حد زمانی که ارسطو برای تراژدی مجاز میشمرد، به میزانی است که در طی آن رشتهیی از رویدادها که به صورت احتمالی یا ضروری در پی هم میآیند، قهرمان داستان را از شور بختی به شیرینکامی یا از بهروزی به تیرهروزی بکشاند.
از دید ارسطو، افسانه و داستان تراژدی باید از وحدت کردار برخوردار باشد و وحدت کردار به این معنا است که اعمال و رفتارهایی که قهرمان تراژدی مرتکب میشود، با یکدیگر در ارتباطی منطقی و تنگاتنگ باشند و کل واحد و منسجمی را تشکیل دهند.
ارسطو وظیفۀ تراژدینها را نه نقل درست و وفادار به واقعیت رویدادها، آنطور که در عالم واقع رخ دادهاند، بلکه روایت امور به آن شیوه که ممکن است و میتواند اتفاق بیافتد، میداند و از این نظر مقام شاعر تراژدین را بالاتر و والاتر از مقام مورخ، و شعر را فلسفیتر از تاریخ میداند، زیرا: «شعر بیشتر حکایت از امر کلی میکند، در صورتی که تاریخ از امر جزیی حکایت دارد.» (رسالۀ فن شعر ـ بخش ۹)
و بر این اساس، ارسطو به این برداشت اساسی میرسد که شاعر بیشتر باید افسانهساز باشد تا سازندۀ سخنان موزون، و جوهر ادبیات افسانهسازی و قصهپردازی است، نه سخنسرایی و نظمپردازی.
ارسطو تقلید صرف، بیتفسیر و بینتیجۀ تراژدی را از کردارهای تام کافی نمیداند.
بر انگیزش ترس و شفقت یکی از مهمترین وظایف و اهداف ادبیات از دیدگاه ارسطو است. ترس و شفقت ممکن است محصول منظرۀ نمایش باشد یا ممکن است که از ترتیب رویدادها پدید آید. به نظر ارسطو، ترس و شفقتی که از ترتیب حوادث به وجود میآید، ارزشمندتر و موثرتر است و این البته هنر بزرگی است که کار هر کسی نیست و تنها از عهدۀ شاعران بزرگ برمیآید.
ترس حاصل از تراژدی نباید دهشتناک باشد، بلکه باید شفقتانگیز و ترحمآفرین باشد و اگر داستان تراژدی بر اساس رخ دادن قتل و جنایتی ساخته و پرداخته شده باشد، باید شرح ماجرا ایجاد ترسی همراه با شفقت کند. به عنوان مثال:
«برادر برادری را یا پسر پدر را به هلاکت میرساند یا مادر فرزند را یا فرزند مادر را هلاک میکند یا هر یک از اینها نسبت به دیگر کس در صدد ارتکاب جنایتی دیگر از اینگونه برمیآید و البته اینگونه موارد است که شاعر آنها را برای موضوع تراژدی باید بجوید و برگزیند.» (رسالۀ فن شعر ـ بخش ۱۴)
کردارهای تراژیک معمولاً ناروا و ناعادلانه و زشت هستند. این گونه کردارها ممکن است آگاهانه، ارادی و تعمدی باشد، یا نادانسته و ناخواسته و غیر تعمدی. و بهترین نوع کردار تراژیک آن است که: «شخص نادانسته مرتکب عملی شود، و بعد از ارتکابش بر آن خطای خویش واقف گردد.» (رسالۀ فن شعر ـ بخش ۱۴)
از نظر ارسطو کردارهای تراژیک کردارهایی هستند که تغییر و تحول سرنوشت قهرمان در آن به وسیلۀ “دگرگونی و بازشناخت” انجام پذیرد و همچنین لازم است که چنین تحولی از اصل و بنیان خود افسانه پدید بیاید، به گونهیی که یا به حکم ضرورت یا به حکم احتمال نتیجۀ منطقی وقایع قبلی باشد، نه اینکه تنها به دنبال رویدادهای دیگر و بدون ارتباط تنگاتنگ و ارگانیک با رویدادهای پیشین رخ دهد.
ارسطو دگرگونی را عبارت میداند از تبدل و تحول وضع فعلی به ضد آن، و بر این نظر است که این دگرگونی باید به حکم ضرورت و یا بر حسب احتمال پیش آید. او برای بازشناخت انواع گوناگونی قایل میشود و آن را به چند دسته تقسیم میکند: بازشناخت به وسیلۀ نشانههای مریی موروثی یا اکتسابی.
بازشناختهایی که مطابق سلیقه و ذوق شاعر ابداع شده باشند و نه موافق آنچه در اصل وقایع داستان بوده است .
بازشناختی که با یاد آوری حاصل میشود، یعنی دیدن چیزی یک حس پیشین و فراموش شده را به یاد میآورد .
بازشناختی که از روی قیاس حاصل میشود.
بازشناختی که مبنای آن اعتماد شاعر بر قیاسی کاذب است که گمان میکند برای خواننده یا بیننده پیش میآید.
از میان این بازشناختها، نوع اول و دوم را ارسطو فاقد ارزش هنری و ضعیف میداند. اما افسانه به جز دگرگونی و بازشناخت، جزوِ مهم دیگری هم دارد که ارسطو آن را “واقعۀ دردانگیز” مینامد و چنین تعریفش میکند:
«واقعۀ دردانگیز کرداری است که سبب هلاکت یا موجب رنج میگردد. مانند مرگ در صحنۀ نمایش، شکنجه، جراحات و نظایر آن.» (رسالۀ فن شعر ـ بخش ۱۱)
نقد در عصر مشروطه
یکی از ویژگیهای مهم ادبیات دوران مشروطه عنصر تندزبانی است که از آن به «ناشکیبایی زبانی» تعبیر میکنیم. این ویژگی در دو ساحت بروز میکند: یکی خشونتدرونگروهی (یعنی هتاکیهای ادیبان نسبتبه یکدیگر) و دیگری برونگروهی (یعنی هتاکی به افراد و نهادهای خارج از حوزۀ ادبیات). هجو و تندزبانی در ادبیات کلاسیک ایران نیز وجود داشته است، اما این پدیده در ادبیات عصر مشروطه چند ویژگی دارد: اول هدف آن که از مباحث شخصی و حوزۀ خصوصی به عرصۀ اجتماع کشیده و به تندزبانیِ سیاسی بدل میشود. دوم عرصۀ انتشار آن که از دیوانهای اشعار به روزنامهها و نشریههای عمومی منتقل میشود. سوم، وجود نوعی شعر غیررسمی و بداهه است که شخص هجاگو قصد قطعی برای انتشار و عمومیت دادن به آن نداشته، اما به دلایل مختلف منتشر شده است. در این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی و با ارائۀ نمونههای متعددی از خشونت لفظی در هر دو ساحت ذکرشده، تصویری از وضعیت ادبی عصر مشروطه ارائه میدهیم. سپس با بررسی وضعیت سیاسی ـ اجتماعی این دوران، انگیزهها و علل بروز پدیدۀ خشونت ادبی را میکاویم. نتیجۀ این تحقیق نشان میدهد که اختلاف سیاسی، رقابت بر سر پایگاه اجتماعی، بیتوجهی به صورت و ساختار شعر و ضعف در زبان ادبی و برجسته کردن رذیلتهای اخلاقی طرف مقابل انگیزههای بروز تندزبانی در این دوره هستند. همچنین بیثباتی سیاسی و رواج هرج و مرج، بیاعتنایی به اصل مدارا و اصرار بر تعصب، علل اجتماعی و سیاسی رواج این پدیده هستند.
نقد ادبی از دیدگاه دکتر فاطمه سیاح
دکتر فاطمه سیاح یکی از نخستین صاحب نظران و نظریه پردازان تئوری و نقد ادبی در ایران است که در این زمینه تحصیلات دانشگاهی داشته و به طور علمی با نقد ادبی و تئوری های نوین ادبیات – در دوران خودش- آشنایی داشته است. او که در سال ۱۲۸۱ خورشیدی در شهر مسکو – در یک خانواده مهاجر ایرانی- تولد یافت. تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی خود را در همین شهر گذراند و از دانشکده ادبیات « اونیورسیته مسکو» در رشته ادبیات اروپا و نقد و تئوری ادبیات، موفق به دریافت دانشنامه دکتری شد. او رساله دکترای خود را در باره « آناتول فرانس» به رشته تحریر در آورد که با درجه عالی پذیرفته شد. سپس مدت چهار سال در کلاس های دانشگاهی مسکو به تدریس ادبیات اروپایی ، نقد ادبی و تاریخ ادبیات سرگرم بود. پس از آن در سال ۱۳۱۳ خورشیدی به ایران آمد و در همان سال در کنگره هزاره فردوسی شرکت کرد. در سال ۱۳۱۴ به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و معاون اداره آموزش بانوان گردید. در سال ۱۳۱۵ دانش سرای عالی از دکتر فاطمه سیاح دعوت کرد که در آنجا به تدریس زبان های خارجه بپردازد. وزارت فرهنگ طی نامه ای از دانش سرای عالی خواست که از تدریس دکتر سیاح ممانعت کند، ولی چون دانش سرا، به شدت ، به وجود چنین استاد دانشمند و زبان شناسی نیازمند بود، از انجام این درخواست خودداری کرد، و تدریس زبان و ادبیات روسی با ورود دکتر سیاح به دانش سرای عالی آغاز شد و کرسی این زبان شروع به فعالیت کرد. در سال ۱۳۱۷ با وجود مخالفت های شدید تنگ نظران و مردسالاران عرصه فرهنگ، دکتر فاطمه سیاح به مقام دانشیاری دانشگاه تهران رسید و صاحب کرسی « روش تاریخ ادبیات و سنجش ادبیات زبان های خارجه» گردید و در سال ۱۳۲۲ خورشیدی، شورای عالی فرهنگ، کرسی استادی « زبان و ادبیات روسی» دانشگاه تهران را به او تفویض کرد و او – به عنوان نخستین استاد زن – استاد رسمی دانشگاه شد. از آن سال تا پایان عمر – سال ۱۳۲۶- او در مقام استادی درس تاریخ ادبیات و نقد ادبیات اروپایی، استاد دانشگاه تهران بود. او ، در مقام استادی، شاگردان زیادی تربیت کرد( دکتر سیمین دانشور یکی از شاگردان مشهور این استاد است) و برای نخستین بار نقد و تئوری های روز ادبیات اروپایی را در ایران تدریس کرد. دکتر فاطمه سیاح بحث و بررسی و نقد علمی و نوین ادبیات را در دانشگاه ها و نشریات و سایر محیط های فرهنگی – ادبی- علمی باب و رایج کرد.
دکتر سیاح، در مقام استادی صاحب نظر در ادبیات و نقد ادبیات اروپا، چنان جایگاه یکتا و بی همتایی داشت که با مرگ زودرس و نا به هنگامش – در سن چهل و پنج سالگی – کرسی درس های او در دانشگاه بدون استاد ماند و ناچار این درس ها برای چند سال تعطیل شدند. دکتر علی اکبر سیاسی ، رئیس دانشگاه تهران در آن سال ها، در این باره – در مجلس یادبودی که در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۲۶، یک هفته پس از درگذشت دکتر سیاح – در تالار اجتماعات دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار گردید، پس از تجلیل از مقام شامخ علمی دکتر فاطمه سیاح، طی خطابه ای که ایراد کرد، چنین گفت:« با فوت بانو فاطمه سیاح، دانشگاه تهران یکی از دانشمندترین استادان خود را از دست داد. کرسی درس ایشان عبارت از « سنجش ادبیات» و « ادبیات روسی» بود. چون برای تدریس « سنجش ادبیات» آشنایی به ادبیات چند زبان بیگانه لازم است، انجام این کار از عهده هر کسی بر نمی آید و بدبختانه این جانب تا این تاریخ کسی که صلاحیت تدریس این درس را داشته باشد در نظر ندارم. بنابراین دانشگاه ناگزیر است فعلاً این درس را تعطیل نماید.»سال ها بعد، دکتر ناتل خانلری در باره دکتر سیاح چنین نوشت:« فاطمه سیاح ، این خانم بزرگی که در نقد ادبی شاید نظیر او را کمتر به خود ببینیم.»مهم ترین آثاری که از دکتر سیاح در زمینه نقد ادبی، باقی مانده است عبارتند از:
یک- مقاله « کیفیت رمان»: این مقاله پاسخی است نقد آمیز به مقاله « رمان» احمد کسروی، که در طی آن دکتر سیاح مهم ترین نظریات خود را در باب نقد ادبی و در دفاع از ادبیات داستانی و رمان بیان کرده است. این مقاله در دو شماه ۴۳۰۰ و ۴۳۰۱ روزنامه ایران – در تاریخ بهمن ماه ۱۳۱۲ منتشر شد . کسروی مقاله « رمان» خود را در مجله « پیمان» منتشر کرده بود و در آن « رمان» را چیزی بی فایده و بلکه مضر خوانده بود، و دکتر سیاح در پاسخ انتقادی خود این نظر را نقد و با دلایلی علمی و مبسوط رد کرده و از حقانیت رمان و ارجمندی و سودمندی انکارناپذیر آن دفاع کرده است. به این مقاله و نظریات ارائه شده از طرف دکتر سیاح در آن ، در نوشته ای جداگانه خواهم پرداخت.
دو- مقاله « ادبیات معاصر ایران» که در مجله پیام نو – سال اول- شماره یک – مرداد ۱۳۲۲- منتشر شده، و در طی آن دکتر سیاح به بررسی انتقادی وضعیت نابسامان ادبیات معاصر ایران و به خصوص نثر و شعر و نقد ادبی در ایران روزگار خود پرداخته، و به دنبال ارائه گزارشی از آن، راهکارهایی برای برون رفت از این نابسامانی و آفرینش آثار ادبیات داستانی و شعری نوین ارائه کرده است.
سه – وظیفه انتقاد در ادبیات : متن سخن رانی دکتر فاطمه سیاح در نخستین کنگره نویسندگان ایران- در تیرماه سال ۱۳۲۵- است. متن این سخن رانی مهم ترین ارثیه ادبی به جا مانده از دکتر سیاح در زمینه نقد ادبی و حاوی مهم ترین نظریات و عقاید او در این باره است. و این نوشته نیز به بررسی، پژوهش و معرفی نظریات دکتر فاطمه سیاح در این سخن رانی اختصاص دارد.
چهار – نثر فارسی معاصرکه متن سخنان دکتر سیاح در نخستین کنگره نویسندگان ایران، پس از سخنرانی دکتر ناتل خانلری و در حاشیه آن است و در آن دکتر سیاح به بررسی نقدآمیز این سخنرانی و ضعف ها و کاستی های آن پرداخته است.پژوهش های ادبی دیگری نیز از دکتر سیاح ، در نشریات همزمانش ، منتشر شده که مهم ترین آن ها عبارتند از: مقام سنت در تاریخ ادبیات – موضوعات جاویدان و مطالب روزانه در ادبیات – موضوع رمانتیسم و رآلیسم از حیث سبک نگارش در ادبیات اروپایی – بالزاک و روش نو داستان نویسی – مادام دوستال- زن و هنر – مقام زن در ادبیات – زن در ادبیات جدید (فرانسه) – زن در ادبیات جدید ( انگلیس) – زن در ادبیات جدید آلمانی – تحقیق مختصر در احوال و زندگی فردوسی – نظریاتی چند در باب شاهنامه و زندگانی فردوسی – انتقاد دانشمندان اروپایی در باب فردوسی – آنتون چخوف( برای چهلمین سال وفاتش) – داستایوسکی ( مقدمه بر کتاب شب های روشن داستایوسکی – ترجمه دکتر زهرا خانلری) – میخائیل شولوخف ( سخنرانی در انجمن روابط فرهنگی ایران با شوروی) – وظیفه تعلیم و تربیت در شاهکارهای ادبی.این نوشته ها در نشریات ادبی و فرهنگی آن دوران از قبیل روزنامه ایران – مجله ایران امروز – مجله مهر – مجله سخن – نشریه انجمن آثار ملی – فردوسی نامه مهر – مجله پیام نو – مجله تعلیم و تربیت منتشر شده است.هم چنین بخشی از تقریرات درسی دکتر سیاح در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران( در درس ادبیات تطبیقی) به جا مانده است که شامل مطالبی در باره مکتب رمانتیسم – رمانتیسم در فرانسه ( مکتب شاتوبریان – ژوزف دو مستر – مارکی دوبونالد – مادام دوستال – شاتو بریان – آلفر دوموسه – آلفره دو وینیی ) – در باره چند نویسنده و متفکر آلمانی ( شیللر – گوته – هوفمان) و لرد بایرون است.اما مهم ترین آثاری که از دکتر سیاح ، در عرصه نقد ادبی، به جا مانده و در برگیرنده نظریات اساسی او در زمینه نقد ادبی هستند، عبارتند از: وظیفه نقد در ادبیات – کیفیت رمان – ادبیات معاصر ایران
دکتر سیاح در سخن رانی « وظیفه انتقاد در ادبیات» به بررسی ماهیت و اهمیت نقد ادبی و مهم ترین وظایف انتقاد ادبی، و انواع روش های نقد ادبی، و مقام و ارزش سنجش ادبی، و راه و رسم ها و راهکار های آن پرداخته است.در ابتدای سخن رانی، دکتر سیاح، در باره این که چرا چنین موضوعی را برای سخن رانی برگزیده، و حاضر شده است در برابر برجسته ترین دانشمندان و ادیبان ایران در باره آن صحبت کند، چنین توضیح داده است که انتقاد ادبی در ایران ضعیف ترین رشته ادبی است، در صورتی که نقش نقد ادبی در تحول و تکامل ادبیات جهانی، به ویژه در دوره های نوین، بسیار عظیم و انکار ناپذیر است، بنابراین پرداختن به این رشته بسیار مهم، و تا این حد ضعیف و عقب مانده در ایران، دارای کمال اهمیت است.
دکتر سیاح ، سپس، نقد ادبی را چنین تعریف کرده است:
« معمولاً انتقاد ادبی، فن تحقیق و تتبع در تالیفات ادبی، به منظور تعیین محاسن و معایب است، ولی بدیهی است که انتقاد ادبی نمی تواند محدود به همین حدود باشد، دایره آن وسیع تر و انواع انتقاد هم، به تناسب تنوع وظایف آن ، خیلی بیشتر است. انتقاد ادبی از طرفی جزو علوم کمکی تاریخ ادبیات شمرده می شود، و از طرف دیگر خود علمی مستقل و متکی به تئوری اختصاصی است.»سپس دکتر سیاح نقد ادبی را به دو بخش، تقسیم بندی می کند:
یک: نقد تاریخی – ادبی که وظیفه اش مطالعه انتقادی متون و مآخذ و اوضاع تاریخی ست که ادبیات ویژه ای را به وجود آورده است.
دو : نقد تئوریک که نقشی موثر در تکامل و رشد هر یک از دوره های تحول ادبیات دارد و وظیفه آن پرداختن به اصلاح و تکامل ادبیات و رفع نواقص و معایب، و تشخیص و برجسته کردن محاسن و مزایای آن است.
دکتر سیاح وظیفه انتقاد تئوریک را چنین تعریف کرده است:
« وظیفه انتقاد تئوریک یافتن طرق جدید تکامل، و نمایاندن معایب و محاسن یک اثر ادبی و کلیه ادبیاتی که در یک جهت سیر کرده است، به منظور اصلاح آن می باشد، و هم چنین تعیین موضوع هایی که باید مورد بحث قرار گیرد، بدین معنی که تعیین مجموعه افکار و منظورهایی که باید در هر دوره در ادبیات منعکس و پیروی بشود، از وظایف اساسی آن است.»دکتر فاطمه سیاح در تبیین تفاوت های انتقاد ادبی به عنوان علم کمکی و انتقاد ادبی به معنای علم مستقل، چنین توضیح داده است که انتقاد ادبی به معنی علم کمکی « وظیفه ای جز تهیه و تنظیم مواد و مطالبی که تدوین تاریخ مبتنی بر آن است، ندارد» و این انتقاد فقط با تاریخ ادبیات دوره های پیشین سر و کار دارد، و وظیفه دارد که در آثار ادبی موجود کاوش و کنکاش نماید و ماهیت آن را تجزیه و تحلیل کند ، ولی نمی تواند تغییری در آن بدهد و آن را اصلاح نماید، حال آن که انتقاد تئوریک ادبی که علمی مستقل، قائم به ذات، و خودپویا می باشد، علمی راهگشاست و به بررسی قوانین و روش های تکامل ادبی و معیار های خاص زیبایی شناسانه و زیبا نمایانه آن می پردازد و مقولات این علم از قبیل زشت و زیبا، و پست و والا، و نیک و بد را تعریف و مرزبندی آن ها را در اثر ادبی مشخص می کند.« علاوه بر آن، انتقاد در عین حال که ادبیات را از نظر ایدئولوژیک و تشخیص موضوع راهنمایی می نماید، هم چنین اصول ایجاد آن را در شکل و قالب ادبی تذکر می دهد. یعنی به ایجاد سبک خاص ادبی کمک می کند و شاید این وظیفه مهم ترین و دشوارترین وظایف آن باشد. زیرا سبک به معنی حقیقی کلمه یعنی طرز و طریقه بیان تفکر و روحیه اجتماعی در یک اثر ادبی.»دکتر سیاح انتقاد را به منزله حلقه اتصالی می داند که جامعه را به ادبیات پیوند می دهد و منتقد را ریخته گری می داند که افکار اجتماعی را در قالب ادبی می ریزد.او معتقد است که انتقاد به وجود آورنده نظریه ای است که ادبیات با اتکا به آن و بر مبنای آن سیر تکاملی را می پیماید و متناسب با منظورهای اساسی و وظایفی که آن تئوری برای ادبیات قائل می شود، نقد ادبی کمک می کند که ادبیات به منظور حقیقی و اصلی خود که همانا خدمت به جامعه می باشد، برسد.از نظر دکتر سیاح تاثیر انتقاد نه فقط در افکار و معانی بیان شده در یک اثر ادبی، بنیادی است، و نه فقط در ایجاد جهان بینی که پایه و اساس سبک هنرمند به شمار می رود، ژرف و همه جانبه است، بلکه به طور مستقیم در شکل یک اثر ادبی نیز اثر بخش است، زیرا شکل ظاهری اثر ادبی وابستگی کامل با مضمون و معنای آن دارد و هر معنایی در شکل خاص خود جلوه گر می شود و این دو واحد مرتبط، یگانگی اندام واری را تشکیل می دهند.دکتر سیاح معتقد است که قانون وحدت شکل و مضمون که ارسطو در « بوطیقا» طرح نموده، مقیاس اساسی است که به وسیله آن کمال هر اثر ادبی آزمایش می شود، و انتقاد هم به استناد آن معیار، درجه مطابقت بین آن چه را که یک هنرمند قصد داشته در اثر معینی جلوه گر سازد، با این که چگونه و تا چه میزان قادر به نیل به این مقصود گردیده است، تعیین می نماید.
این کامنت ادامه دار است وبه مرور زمان مطالبی بدان اضافه خواهد شد و در پایان از اعضای محترم ومیهمانان گرامی تقاضا خواهد شد که آن را بررسی ونظر خود را اعلامفرمایند
پاسخ
اسفند 1, 1402
نوشتن یک نقد
برای نقدِ یک نوشته یا شعر باید موارد زیر را انجام دهید:
توصیف کنید: به خواننده، احساسی از هدف و هدف کلی نویسنده را بدهید
تجزیه و تحلیل: بررسی کنید که ساختار و زبان متن چگونه معنای آن را منتقل می کند
تفسیر: اهمیت یا اهمیت هر قسمت از متن را بیان کنید
ارزیابی: درباره ارزش یا ارزش کار قضاوت کنید.
مهم :
1_ این قضاوت باید با بیانی محترمانه صورت پذیرد.
2_ فقط اثر مورد نقد قرار گیرد نه شخصیت صاحب اثر
قالب بندی یک نقد
در اینجا دو ساختار برای نقد وجود دارد، یکی برای غیرداستانی و دیگری برای داستان/ادبیات.
قالب نقد برای آثار غیرداستانی
معرفی نام نویسنده و اثر
بررسی کلی موضوع و خلاصه استدلال نویسنده
جمله متمرکز (یا پایان نامه) که نشان می دهد چگونه کل کار را برای بحث یا عناصر خاصی که در مورد آن بحث خواهید کرد تقسیم می کنید.
توصیف عینی یک نکته اصلی در کار
تجزیه و تحلیل دقیق چگونگی انتقال یک ایده یا مفهوم توسط اثر
تفسیر مفهوم
تکرار توصیف، تحلیل، تفسیر در صورتی که بیش از یک مفهوم اصلی پوشش داده شود
نتیجه یا تفسیر کلی
رابطه تفاسیر خاص با موضوع به عنوان یک کل
ارزیابی انتقادی از ارزش، ارزش یا معنای اثر، اعم از منفی و مثبت
قالب نقد داستان/ادبیات
معرفی نام نویسنده و اثر
خلاصه / شرح مختصر کار به عنوان یک کل
جمله متمرکز که نشان می دهد چه عنصری را می خواهید بررسی کنید
نشانه کلی اهمیت کلی کار
توصیف تحت اللفظی اولین عنصر یا بخش اصلی کار
تجزیه و تحلیل دقیق
توصیف تحت اللفظی عنصر اصلی دوم
تجزیه و تحلیل دقیق
تفسیر (شامل، در صورت لزوم، رابطه با اولین نکته اصلی)
و غیره
تفسیر کلی عناصر مورد مطالعه
در نظر گرفتن آن عناصر در چارچوب کار به عنوان یک کل
ارزیابی انتقادی از ارزش، ارزش، معنا یا اهمیت کار، چه مثبت و چه منفی
ممکن است در هر نقدی از شما خواسته نشود که یک اثر را ارزیابی کنید و فقط آن را تحلیل و تفسیر کنید. اگر از شما درخواست پاسخ شخصی می شود، به یاد داشته باشید که ارزیابی شما نباید بیان یک نظر شخصی بدون پشتوانه باشد. تفاسیر و نتیجهگیریهای شما باید بر اساس شواهدی از متن باشد و از ایدههایی که در مقاله به آنها پرداختهاید، پیروی کنند.
همچنین به یاد داشته باشید که یک نقد ممکن است ارزیابی مثبت و همچنین منفی را بیان کند. نقد را با انتقاد به معنای رایج کلمه، یعنی «اشاره به ایرادات» اشتباه نگیرید .
پاسخ
اسفند 1, 1402
چگونه نقد کتاب بنویسیم
منبع
ِDalhousie university
در این مطلب میخوانید:
نیازهای اساسی نقد کتاب
ملزومات نقد
چهارچوب نقد
اولین پیشنویس
ملاحظات انجام نقد
نقد شعر
دو رویکرد برای نقد کتاب وجود دارد:
نقدهای توصیفی اطلاعات ضروری درمورد یک کتاب ارائه میدهند. این عمل با توصیف و شرح انجام میشود. با بیان آن چیزی که از اهداف و منظور نویسنده درک شده، و با نقل عبارتهای برجسته از متن.
نقدهای انتقادی کتاب را از نظر ادبیات پذیرفتهشده و استانداردهای تاریخی توصیف و ارزیابی میکنند، و این ارزیابی را با شواهدی از متن بررسی میکنند. نکات زیر قرار است پیشنهاداتی برای نوشتن یک نقد انتقادی باشند.
نیازهای اساسی نقد کتاب
برای نوشتن یک نقد انتقادی، منتقد باید دو چیز را بداند:
شناختن اثر در دست نقد:
این مسئله نهتنها به تلاش برای درک هدف نویسنده و اجزای تشکیلدهندۀ اثر در این هدف، بلکه به دانش در مورد خود نویسنده، ملیت، دورۀ زمانی، آثار دیگر او و… نیاز دارد.
نیازمندیهای ژانر:
به معنی درک فرم هنری و نحوۀ عملکرد آن است. بدون چنین پیشزمینهای، منتقد هیچ استاندارد ادبی و تاریخی ندارد تا براساس آنها ارزیابی را انجام دهد.
ملزومات نقد
شرح کتاب:
شرح کتاب باید به اندازهای باشد که خواننده فهمی از افکار نویسنده پیدا کند. این شرح نباید خلاصهنویسی باشد، و میتواند در نظرات انتقادی درهمتنیده شود.
دربارۀ نویسنده بحث کنید:
اطلاعات مربوط به زندگینامه باید با موضوع نقد مرتبط باشد و درک خواننده را از اثر مورد بحث افزایش دهد.
کتاب را ارزیابی کنید:
نقد باید یک داوری سنجیده شامل موارد زیر باشد:
بیان دقیق درک منتقد از هدف نویسنده
منتقد حس میکند که نویسنده تا چه حد به هدف خود رسیده است
شواهدی بر داوری منتقد از میزان دستیابی نویسنده به این اهداف
در هنگام خواندن:
کتاب را با دقت بخوانید.
عبارتهای مناسب برای نقلقول را هایلایت کنید.
از برداشتهای خود هنگام خواندن یادداشت بردارید.
به خودتان زمان بدهید تا آنچه خواندهاید جذب شود، بهگونهایکه بتوان دورنمای کتاب را نگاه کرد.
حواستان باشد که تنها به یک نظر واحد نیاز دارید که باید برای خواننده واضح باشد.
«گرگومیش زمستانی»، کنستانتین کورووین، 1920
چهارچوب نقد
یک چهارچوب برای نقد، فهمی کلی از نحوۀ سازماندهی نقد به شما میدهد تا بتوانید نکات محوری نقد خود را مشخص کنید، موارد غیرضروری یا غیرمرتبط را حذف کنید و جاهای خالی یا حذفشده را بهدرستی پر کنید.
یادداشتهایتان را بررسی کنید و مواردی را که ارتباطی با فرض اصلی شما ندارند حذف کنید.
با سازماندهیکردن موضوعات بحث در دستهبندیهای مختلف، جنبههای کتاب خودشان را نشان میدهند؛ مواردی مثل درونمایه، شخصیت، ساختار و … .
تمام سرفصلهای اصلی چهارچوب را بنویسید و سپس زیربخشها را کامل کنید.
تمامی اجزا باید از فرض یا نکتۀ محوری شما پشتیبانی کنند.
اولین پیشنویس
پاراگرافهای اول لحن نوشته را مشخص میکنند. معمولاً مقدمهها شامل چنین مواردیاند:
فرضیه
هدف نگارش
موضوعیت اثر یا اهمیت آن
مقایسۀ اثر با آثار دیگر همان نویسنده یا همان ژانر
نویسنده.
بدنۀ نقد، فرضیۀ شما را بهصورت منطقی بسط میدهد. از چهارچوب خود پیروی کنید، یا آن را برای پیشبرد بحث خود تغییر دهید. هدف شما باید پافشاری بر نکتۀ محوریتان باشد. محتوای نقلقولشده را در گیومه و یا تورفتگی قرار دهید و بهدرستی پانوشت کنید. پاراگرافهای نتیجهگیری فرضیۀ شما را جمعبندی یا تصریح میکنند و یا ممکن است قضاوتی نهایی درمورد کتاب انجام دهند. در بخش نتیجهگیری اطلاعات یا ایدۀ جدیدی وارد نکنید.
بازنگری پیشنویس
قبل از اینکه بازنگری را شروع کنید، بگذارید حداقل یک روز زمان بگذرد.
اشتباهات دستوری و علائم نگارشی را به محض پیداکردن تصحیح کنید.
یک بار دیگر مقالۀ خود را در جستوجوی پیوستگی، سازمانیافتگی و بسط منطقی، بهطور کامل بخوانید.
در صورت لزوم برای ایجاد بازنگریهای اساسی در پیشنویس خود تعلل نکنید.
دقت نقلقولها را بازبینی کنید و قالب و محتوای ارجاعات را بررسی نمایید.
«زنی در حال نوشتن»، پیر بونار، 1900
ملاحظات انجام نقد
داستان
قانون شمارۀ یک: قصۀ کتاب را لو ندهید!
شخصیت
شخصیتها از چه منابعی برگرفته شدهاند؟
نگرش نویسنده نسبت به شخصیتهایش چگونه است؟
شخصیتها تَخت هستند یا سهبعدی؟
آیا رشد شخصیت اتفاق میافتد؟
ترسیم شخصیت مستقیم است یا غیرمستقیم؟
درونمایه
درونمایه/درونمایههای اصلی کدام است/اند؟
چگونه آشکار و پرداخته میشوند؟
آیا درونمایه سنتی و آشناست یا جدید و نوآورانه؟
درونمایه در هدف و نیت خود، آموزشی است یا روانشناختی، اجتماعی، سرگرمکننده، واقعیتگریز و…؟
پیرنگ
عناصر مختلف پیرنگ (مانند معرفی، تعلیق، نقطۀ اوج، خاتمه) چگونه به کار گرفته شدهاند؟
ارتباط پیرنگ با ترسیم شخصیت چگونه است؟
از تصادف، به چه میزان و چگونه بهعنوان یک نیروی گرهافکن یا گرهگشا استفاده شده است؟
عناصر معما و تعلیق کداماند؟
چه ابزار دیگری برای گرهافکنی در پیرنگ و گرهگشایی از آن به کار رفته است؟
آیا پیرنگ فرعی هم وجود دارد و این پیرنگ فرعی چه ارتباطی با پیرنگ اصلی دارد؟
این پیرنگ نسبت به برخی دیگر از عناصر ضروری داستان (شخصیت، محیط، سبک و …) در اولویت اول است یا دوم؟
سبک
«ویژگیهای فکری» (مثل سادگی، شفافیت) نوشته کداماند؟
«ویژگیهای احساسی» (مثل طنز، بذله، هجو) کداماند؟
«ویژگیهای زیباییشناختی» (مثل هماهنگی، ریتم) کداماند؟
کدامیک از ابزارهای سبکی (مانند نمادپردازی، نقشمایهها، نقیضه، تمثیل) به کار برده شدهاند؟
صحنه
صحنه چیست و آیا نقش قابلتوجهی در اثر ایفا میکند؟
آیا حس فضا و جو القا شده است؟ و چگونه؟
آیا از جلوههای نمایشی استفاده شده است و این جلوهها چقدر مهم و مؤثرند؟
آیا صحنه شخصیتها و پیرنگ را تحتتأثیر قرار میدهد و یا با آنها برخورد دارد؟
زندگینامه
آیا کتاب تصویری «تمامقد» از سوژه ارائه میدهد؟
به کدام مرحله از زندگی سوژه بیشتر پرداخته شده است و آیا این پرداخت قابل توجیه است؟
زاویهدید نویسنده چیست؟
سوژۀ اصلی چگونه سازمان یافته است: به ترتیب زمان، گذشتهنگرانه و …؟
آیا این پرداخت سطحی است یا نویسنده بررسی مبسوطی از زندگی سوژه نشان داده است؟
از چه مواد اولیهای برای تهیۀ زندگینامه استفاده شده است؟
آیا اثر مستند است؟
آیا نویسنده تلاش میکند تا به انگیزههای پنهان سوژه بپردازد؟
چه حقایق جدید مهمی دربارۀ زندگی سوژه در کتاب آشکار میشوند؟
چه ارتباطی بین حرفۀ سوژه و تاریخ معاصر وجود دارد؟
زندگینامۀ همین شخص، در مقایسه با زندگینامههای نویسندگان دیگر چگونه است؟
این زندگینامه در مقایسه با آثار دیگر همین نویسنده چگونه است؟
«اتاق خانۀ هنرمندی در استرانگاد کپنهاگ»، ویلهلم هامرزهوی، 1901
تاریخچه
کتاب با کدام دورۀ زمانی مشخصی سروکار دارد؟
پرداخت چقدر جامع است؟
چه منابعی مورداستفاده قرار گرفتهاند؟
شرح ماجرا بهصورت کلی است یا با جزئیات؟
آیا سبک نوشته گزارشی است یا تلاشی برای نگارش تفسیری صورت گرفته است؟
زاویهدید یا فرضیۀ نویسنده چیست؟
پرداخت سطحی است یا عمیق؟
کتاب در کدام دستهبندی (درسی، عامهپسند، علمی و …) قرار دارد؟
بخشهای مربوط به زندگینامه چه نقشی در کتاب ایفا میکنند؟
آیا تاریخ اجتماعی یا تاریخ سیاسی مورد تأکید قرار گرفته است؟
آیا از روزهای تقویم زیاد استفاده شده است؟ اگر بله، آیا این استفاده هوشمندانه بوده است؟
آیا کتاب یک بازنویسی است؟ این نسخه در مقایسه با نسخههای پیشین چگونه است؟
آیا از نقشه، تصاویر، نمودار و … استفاده شده است و چگونه میتوان آنها را ارزیابی کرد؟
نقد شعر
آیا این اثر، اثری از جنس قدرت است یا اصالت یا فردیت؟
سبک (حماسی، تغزلی، مرثیه و …) شعر در حال نقد چیست؟
چه ابزار شاعرانهای (قافیه، وزن، صنایع ادبی، تصویرپردازی و …) و با چه تأثیری مورد استفاده قرار گرفتهاند؟
دغدغۀ اصلی شعر چیست و آیا این دغدغه به صورتی مؤثر بیان شده است؟
پاسخ
اسفند 1, 1402
درود بر شما جناب خراسانی عزیز
ضمن عرض خداقوت به حضرتعالی، به نوبه ی خودم از شما عزیز جان، سرکار خانم دکتر نوری، مدیریت محترم سایت و همه ی عزیزانی که سخاوتمندانه وقت گرانبهایشان را صرف خدمت به اعتلای فرهنگ این مرز و بوم میکنند صمیمانه تشکر میکنم.
بسیار آموزنده و عالیست.
سپاس از تلاشهای بی وقفه تان
در سایه ی الطاف الهی شاد و سلامت باشید.
آرزومند بهترینها برای همه ی عزیزان هستم.
🙏🙏🙏❤️❤️❤️💐💐💐
پاسخ
اسفند 1, 1402
سلام ودرود
سپاس از مهر حضور و توجه به این صفحه امید است با همکاری تمام عزیزان بتوانیم در تدوین فرهنگ نقد موفق شویم
در پناه خدا 🌱🌹🙏🌹🌱
پاسخ
اسفند 5, 1402
افراد کوچک را بزرگ. نکنید که بزرگان شما را خوار و ذلیل خواهند کرد.
«به این دلیل شعر از تاریخ برتر و مهم تر است که شعر بخشی مهم از تاریخ را می آفریند و تاریخ هیچ آفریده ای ندارد، جز عبرت .»
تاریخ همانند سیاه چاله ای ست که چکیده ی ذهن بشر و تصاویر زشت و زیبای خلق شده از او را در خود می بلعد.
آنان که در نقد صحیح به اخلاقیات ، شعر، آثار ادبی ، مسایل اجتماعی و سیاسی و غیرو می پردازند ، خواسته یا نا خواسته در پی آنند نه تنها ارزش های فرهنگی را متعالی و بشر را به بهترین روش های زندگی رهنمونباشند ، بلکه درون مایه تاریخ را به سمت زیبایی ها سوق می دهند .
با حضور در کارگاه تدوین نقد شعر و آثار ادبی با ارایه ی نظر های ارزشمند خود ، ما را در انجام این کار مهم یاری فرمایید
پاسخ
بهمن 6, 1402
درودها
و با پوزش از تاخیر ولادت شاه مردان و روز مرد و پدر را به شما تبریک میگویم
🌹🍃🌹
پاسخ
بهمن 6, 1402
سلام و درود
بنده نیز متقابلا میلاد امیر مومنان حضرت (ع) را به شما نور دیده تبریک و تهنیت عرض می کنم.
امیدوارم با همت عالی شما بزرگوار و دیگر بزرگان شعر پاک و مهمانان دانشگاهی که اِن شاءالله با همت عالی شما و تلاش حقیر صورت خواهد پذیرفت بتوانیم علاقه وبسایت شعر پاک را در خدمت به فرهنگ و ادب ایران اثبات کرده و از آن بتوان در برنامه نقد صحیح در این سایت بهره ها ببریم.
سپاس از حضور موثر شما گرانمهر
در پناه خدا 🌱🌹🙏🌹🌱
پاسخ
بهمن 7, 1402
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و ارادت به همکاران استادان و ارجمندان به ویژه جناب استاد طارق خراسانی نازنین که مقوله نقد ادبی را در این مجال نگاشتند
نقد همانگونه که از ان بر ای اید، اذزش گذاری است.
نقد ادبی یک شعر یا مطلب به این معنیست که ما ارزشهای درونی آن را تبدیل به یک مقیاس و یا عدد نماییم و من حیث المجموع به آن ارزش گذاری و یا بهایی بدهیم.
نقد فقط محدود به بیان کردن نقایص و کاستیها نیست بلکه بروز و ظهور دادن نقاط قوت و ارزشهای مثبت یک مطلب ادبی یا شعر نیز میشود.
نقد ادبی همانند ترازویی است که در یک کفه آن ارزشها و زیباییهای یک مطلب ادبی یا شعر نهاده شده و در کفه دیگر آن نقایص و کاستیهای آن قرار داده میشود.
چه بسا مطالب و شعرهایی که کاستیهایی از نظر ادبی و عروض دارند اما بسیار دلنشینند و برعکس آن چه بسیار شعرهایی که از لحاظ عروض و دستورات ادبی بسیار محکمند اما دلنشین نیستند.
یک نقد ادبی باید هر دو نقص را برطرف کند هم به جان مایه شعر یا مطلب بپردازد و هم به دستورات ادبی و زبانی شعر تاکید نماید
لذا نقد مجموعهای از دیدگاههای متفاوت است که تمامی نکات فوق را در برگیرد و بدون اغماض بیان دارد تا به هدف خود برسد و در نهایت مخاطب را تحت تاثیر خود قرار دهد نقد ادبی فقط طرفدار گوینده و یا مولف مطلب و شعر نیست بلکه طرفدار مخاطب نیست باید باشد و خواسته های مخاطب را در تظر گیرد.
البته که در اینجا هدف از نقد اغماض و چشم پوشی از نقایص و کمبودها نیست بلکه توجه هماهنگ و همسان به مطالب ادبی و شعر از لحاظ دستوری منطق و معانی و همچنین تقابل آن با ذهن مخاطب است.
در پایان باز هم سپاسگزاری میکنم از جناب استاد خراسانی نازنین که این صفحه بسیار بسیار ارزشمند را در اینجا گشودند به امید اعتلای فرهنگ و ادب پارسی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پاسخ
بهمن 8, 1402
سلام و درود بر جناب استاد علی معصومی گرامی
ضمن تشکر وسپاس از حضور موثر آن بزرگمرد وادی شعر و ادب .
مطالب شما براستی راهگشا برای چگونه نقد کردن شعر یا اثر ادبی ست و مرجع خوبی برای تدوین فرهنگ نقد در این پایگاه ادبی خواهد بود.
اگر دقت فرموده باشید تمام شعرای قدیم و معاصر آثارشان در راستای نقد اخلاق جامعه ، سیاست ، چگونه زیستن ،آداب و رسوم ، تشخیص سره از ناسره و….نه تنها در جامعه خود بلکه فراتر از آن جامعه ی جهانی نیز بوده است .
بارها بنده نقد را عامل رشد و تعالی در تمام مسایل زندگی بشر دانسته که یک بخش مهم آن شعر وآثار ادبی ست چرا که سرچشمه فرهنگ یک کشور شعر وادب است آنقدر این مقوله مهماست که می بینیم خداوند سبحان برای هدایت بشر پیامبران خود را با سخنانی نیکو و دلنشین مبعوث گردانیده است.
آیات قرآن کریم آهنگ درونی موزون و زیبایی دارند ، وزن در آیات الهی فراوان به چشم می خورد و زبان قرآن زبان مهر وعشق است و با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می شود .
حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی مطالب بسیار ارزشمندی در آیات موزون قرآن کریم دارند که تحقیق ایشان در این مورد بی نظیر است .
قرآن کریم نقد انسان و تمام ذرات هستی ست اینکه می گویند شاعران شانه به شانه پیامبران در حرکت می باشند حرف نادرستی نیست و عین واقعیت می باشد .
بی هیچ شکی حضور شما و دیگر عزیزان که اندک اندک خواهند رسید باعث خواهد شد تا به فضل و رحمت الهی فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی در این پایگاه مقدس شعر وادب تدوین و در اختیار دوستدارانش قرار داده شود .
در پناه خدا سلامت وموفق باشید 🌱🌹🙏🌹🌱
پاسخ
بهمن 8, 1402
درود استاد طارق عزیز
بسیار بهره بردم از مطالبی که درج فرمودید در مورد این مقوله که بسیار مهم و شرحش بسیار گسترده و بسیط است و مختصر و کامل شما بیان فرمودید که جای تشکر دارد
تنها نکته ای که با اجازه بزرگان لازم دیدم در این محفل صمیمی بیان کنم و از نظر حقیر مهم ترین بخش ان است صداقت در بیان اصالت یک اثر است و موجب کشیدن علم و هنر به قهقرا خواهد شد
متاسفانه به وفور دیده شده که غلو و بزرگ نمایی یک اثر کوچک و بلعکس کوچک جلوه دادن یک اثر خالی از هنر بصورت تعمدی و خود خواسته و قرار قبلی بزرگ ترین ضربه را به بدنه ی هنر خواهد زد و تاثیر ان هم بر صاحب اثر و هم خوانندگان نقد و هم نقاد ان اثر بسیار جبران ناپذیر خواهد بود
درود بر شما و سپاس فراوان
پاینده و پیروز باشید
🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️
پاسخ
بهمن 8, 1402
سلام و درود
ضمن تشکر از برهان عزیزم در این کارگاه و بحث واظهار نظر در خصوص چگونگی نقد شعر و آثار ادبی و خصوصا برکات این کار مهم و اساسی باید گفت نقد هر اثری چه می خواهد شعر باشد یا کتاب یا یک فیلم سینمایی و یا فرهنگ یک جامعه دارای اصول و قواعد علمی باشد .
ما فنی ها وقتی می خواهیم یک ساختمانی را طراحی و سپس آن را بسازیم اولین مولفه محاسبات بر مبنای نقشه سازه می باشد که در این بخش مهم چندین کارشناس برای انجام آن نظر خود را اعلاممی کنند قبل ساخت سازه ، نقشه سازه به دقت بررسی ونقد می شود که اگر اینمهم صورت نگیرد داستان ساختمان متروپل آبادان خواهد شد که فاجعه آفرین شد و عامل اصلی آن اتفاق ناگوار نقد ناپذیری مدیر و به عبارتی صاحب سازه بود.
ما در تدوین فرهنگ نقد تنها بر آن نیستیم که نقاد را به نرمش و آرامش در نقد هدایت کنیم اصلا و ابدا چنین هدفی را دنبال نمی کنیم اینکونه مسایل مهم هستند ولی در مرتبه پایین تری قرار دارند ما باید یک فرهنگ ساختاری و قوی برای نقد تدوین کنیم بدان گونه ای باشد که شاعر حواننوپا قبل از آنکه اور خود را در معرض نمایش قرار دهد فرهنگ نقد را بداند وقتی او فرهنگ نقد را خواند به احتمال بسیار زیاد اثر خود را با صاحبنظران در میان خواهد گذاشت و یک نقد خفی و پنهان صورت می گیرد بنده خودم در دو سال گذشته این روش را دنبال و نتایج عالی به دست آورده ام نقد خفی و پنهان از قدیم الایام بوده است حضرت خواجو قبل از آنکه اشعارش را در جمعی بزرگ بخواند و یا نشر دهد برای یک پینه دوز که صاحبنظر بوده می خوانده و بارها آن پینه دوز به گفته حضرت خواجو معایب و نواقص کار را بیان می کرده .
بهترین مثال فکر کنم بررسی مراحل تهیه یک قیلم سینمایی ست که به سه قسمت تقسیم می شود
۱. پیش تولید
۲. تولید
۳. بعد از تولید(پس تولید)
کارگردان بارها وبارها نقش هنرپیشه ای را نقد و بررسی می کند تا آن هنر پیشه عاقبت عالترین کار هنری خود را به نمایش بگذارد.
استادان بزرگ و اصیلی ما در صحنه ی ادبیات کشور داریم که شاعران جوان وحتی برخی از شاعرانی که اشعار آنان پخته و زیبا می نماید گاهی از آنان یاری می جویند
البته گاهی اوقات سخنگو و شاعر در غیب عالم است و به یکباره او شروع به سرودنمی کند که برخی از بزرگان ادب آن اشعار را جوششی نامنهاده اند.
نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
که بزرگان معرفت منظور حضرت حافظ را از این بیت پیامبر اکرم (ص) دانسته اند .
در عصر خودمان زنده یاد حیدر یغما شاعر خشتمال نیشابوری را داریم که بیشترین آثار وی جوششی ست بنده در مدت هفت سال آخر عمر آن بزرگوار که با وی رابطه بسیار گرمی داشتم این حقیقیت یعنی جان سخنگو و شاعر را در پیکر جرمی آن بزرگمرد احساس کرده بودم در حین کار شعر می سرود وبا انگشت بر روی گل می نگاشت این بیت از اوست:
دستم اندر کار روزی و دهانم پر سرود
اشک شوقم با عرق های جبین آید فرود
ان شاءالله در راستای تدوین فرهنگ نقد صحبت های بسیاری از بزرگان شعر وادب ومعرفت خواهیم داشت منتظر حضور آن بزرگوارانیم
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
بهمن 8, 1402
نحوه ی نقد خانم دکتر فریبا نوری در شعر انار تاجش را داد:
این باغ شکست خورده باجش را داد
هر شاخه به دست خود خراجش را داد
پاییز نشست بر سر تختش باز
افتاد به خاک انار و تاجش را داد!
#رحیمی_رامهرمزی
این شعر علاوه بر آن که در فرم و ایده موفق است، دارای نوآوری و برجستگی نیز هست:
نوآوری اش از مشاهدهگری دقیق شاعر آمده است:
دیدن تاج بر سر انار
ارجاع به پادشاه فصلها: پاییز
روایتسازی پنهان: انار تاج پاییز را ربوده (و یا برداشته) بود
روایتسازی آشکار: باغ شکست خورده و پرداخت باج و خراج این شکست
نمادپردازی انار و ارجاع به قصههای خلقت و رابطه اش با هبوط و افتادن به خاک
تلفیق مفهومی همه عناصر فوق با نسبتی مناسب جهت برقراری ارتباط عاطفی و اندیشگانی مخاطب با شعر
عالی
پاسخ
بهمن 8, 1402
درود بر جناب استاد خراسانی بزرگوار
از اینکه وقت ارزشمند خود را صرف آموزش و یاد دادن نکات ظریف ادبی به دوستان می کنید صمیمانه قدردانی می کنم و امیدوارم خداوند توفیق آموختن بیش از پیش را از جنابعالی و سایر دوستان را به اینجانب عطا فرماید 🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 9, 1402
سلام و درود بر جناب استاد حسینی عزیز
حضور شما شاعر توانای پاک را به کارگاه تدوین فرهنگ شعر و آثار ادبی خیر مقدم عرض می کنم .
امیدوارم با همت عالی شما و دیگر عزیزان بتوانیم برای امر مهم نقد فرهنگی کاربردی تدوین کنیم .
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
بهمن 16, 1402
با سلام ودرود خدمت دوستان عزیز
این کارگاه همچنان تا تدوین فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی مفتوح وفعال می باشدتدوین فرهنگمذکور زمانبر بوده و شاید چندین ماه به طول انجامد .خوشبختانه خارج از سایت شعر پاک عزیزانی نیز در حال فعالیت و همکاری می باشند قطعا پس از پایان کار نتیجه جهت بررسی و اعلامنظر نهایی به استخضار شاعران پاک خواهد رسید.
در پناه خدا🌹
پاسخ
بهمن 17, 1402
درود بر استاد طارق گرامی و بزرگوار …
تلاش شما برای گسترش فرهنگ نقد ستودنی ست استاد عزیز …
از مطالب شما بهرمند گردیدم …
سپاسگزارم …🙏🙏🙏🌺🌺🌺
پاسخ
بهمن 27, 1402
با سلام و درود بر حضرت استاد حجت عزیز
از اینکه در پاسخ محبت شما تأخیری رخ داد عذر خواهم.
با مشغله ی زیادی که داشته و دارم با جدیت در پی تدوین فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی هستم.
چند دقیقه پیش بصورت اتفاقی به صفحه ای رجوع کردم که سرکار خانم دکتر فریبا نوری بر مخمس بنده نقدی را نوشته بودند، دوباره خوانی نقد ایشان برایم لذت بخش بود چون با زبان مهر نقد کرده بودند نه ستیز و ناسزاگویی ملاحظه بفرمایید که این نقد چه نتیجه عالی داشت:
فریبا نوری
دی 23, 1402
درودها شعر شروعی بسیار قوی دارد
درد باشی، یا مرا درمان چه فرقی می کند؟
دشمنم باشی و گر جانان، چه فرقی می کند؟
سخت باشی تو وَ گر آسان، چه فرقی می کند؟
ولی در دو بند پایانی قدرت شعر ، کمی افت کرده است به عنوان مثال در مصراع اول بند ماقبل آخر: هر کجا رفتی و رفتم دیده جامِ مرگ هست
و مصراع سوم بند پایانی: از چه میترسانی آخر آتشین مأنوس را
با درود بیکران
طارق خراسانی
دی 23, 1402
سلام و درود بر گهر بانوی پاک
با سپاس از حضور آن گرامی
هدف باز نشر اکثر آتارم نقد و بررسی آن ها از سوی دوستان می باشد زیرا معتقدم اثر باید بی عیب باشد.
بدون هیچ شکی بر ابیات مورد نظر آن دخت شاعرم بازنگری خواهم داشت
در پناه خدا 🌱🌱
طارق خراسانی
دی 23, 1402
سلام و درود مجدد
تا مدیریت محترم اثر ویرایش شده را تایید بفرمایند ملاحظه بفرمایید نقد آن بانوی فرهیخته چه قدر باعث تعالی مخمس، شده است :
درد باشی، یا مرا درمان چه فرقی می کند؟
دشمنم باشی و گر جانان، چه فرقی می کند؟
سخت باشی تو وَ گر آسان، چه فرقی می کند؟
کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می کند؟
سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی می کند؟
ما تنی داریم و جانی، تن همه دانند آن
قسمت خاک است و بر دنیای جانها “جان” روان
لحظه ای بر خیز ای غافل تو از خواب گران
مرزها سهم زمین اند و تو اهل آسمان
آسمان شام یا ایران چه فرقی می کند؟
عشق را نازم ، همه آئین و دینِ پاکِ ماست
در پی او، هر طرف مرغِ دلِ چالاک ماست
او بفرماید،: زمین تا کهکشان املاک ماست
مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی می کند؟
ای بنی آدم همه اعضای هم، از یک تنیم
گفت سعدی این سخن ، اما گرفتارِ منیم
باید آخر ریشه ی جهل مرکب بر کنیم
قفل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم
حصر الزهرا و آبادان چه فرقی می کند؟
قسمت ما جرعه ای آخر ز جامِ مرگ هست
دیدم آری عاقبت خلقی به کامِ مرگ هست
وحشی این چرخ هم آهسته رامِ مرگ هست
هر که را صبح شهادت نیست، شامِ مرگ هست
بی شهادت، مرگ با خسران چه فرقی می کند؟
دست من ده ناخدا امشب تو آن فانوس را
کشتی دل طی کند از غم بس اقیانوس را!!
از چه ترسانی به آتش رفته ی محبوس را؟
شعله، خاکستر، دم آخر ولی ققنوس را
لحظه ی آغاز با پایان، چه فرقی می کند؟
مخمس با تضمین از غزل آقای سید محمد مهدی شفیعی
7 تیر ماه 1395 طارق خراسانی
فریبا نوری
دی 23, 1402
قسمت ما جرعه ای آخر ز جامِ مرگ هست
دیدم آری عاقبت خلقی به کامِ مرگ هست
وحشی این چرخ هم آهسته رامِ مرگ هست
هر که را صبح شهادت نیست، شامِ مرگ هست
بی شهادت، مرگ با خسران چه فرقی می کند؟
دست من ده ناخدا امشب تو آن فانوس را
کشتی دل طی کند از غم بس اقیانوس را!!
از چه ترسانی به آتش رفته ی محبوس را؟
شعله، خاکستر، دم آخر ولی ققنوس را
لحظه ی آغاز با پایان، چه فرقی می کند؟
درودها
و نیز سپاس بسیار از مهر و توجهتان به نقدها و نظرها
طارق خراسانی
دی 23, 1402
با سلامی دوباره
دخت پاک سرزمینم بابا طارق عاشق نقد است ولی نه اینکه من” نردبانی برای بالا رفتن کسی باشم” برخی نقد می کنند “ولی توهین هم چاشنی آن نقد می باشد” من حتی دست او را هم می بوسم چون وقتی نقدش را پذیرفته و عمل کتم اثری بی عیب می شود” بهتر است نقادان ما مانند شما با زبان مهر به نقد اشعار دوستان برخيزند” به قول عزیزی که اخیرا فرمودند گاهی استادان بزرگ هم اشتباه می کنند خدا رحمت کند زنده یاد استاد شهریار را که در شعر معروف علی ای همای رحمت در آخرین بیت مشکلی ظاهرا در قافیه داشتند که بسیاری آن را ایراد بزرگ محسوب می کردند تا اینکه به فضل الهی مخمسی توانستم بر آن غزل شریف بگویم و رای “شهریارا ” را، رای معجز خوانده و گفتم هم این “ر” به کمک شهریار می آید و هم “را ” که ردیف محسوب می شود:
عجبم زِ “رایِ” مُعجز ، برسیده خوش، مؤدب
که به اوج بُرده مصرع، همه قافیه مرتب
من و شعر شهریارم، همه شد ز جانب رَب
ز نوای مرغ یا حق، بشنو که در دلِ شب
غم دل به دوست گفتن، چه خوش است شهریارا
در پناه خدا 🌱🌱
بنده نمونه ای از نقد صحیح و پسندیده را در ذیل کامنت جضرتعالی آوردم تا در آینده بتوان بعنوان شاهد مثال از آن استفاده کرد.
در پناه خدا 🌱🌹🙏🌱
پاسخ
بهمن 28, 1402
درود بر شما استاد طارق گرامی و همچنین بر بانو نوری بزرگوار که نقدهایشان همیشه منصفانه، دقیق و بر گرفته از دانش والای ایشان است …
بله استاد طارق گرامی نقدی که از سوی فردی آگاه و دلسوز صورت می پذیرد یقینا می تواند برای پیشرفت شخص نقد شده مفید واقع گردد، لیکن من مشاهده کردام با وجودی که این حقیر همیشه سعی نموده ام در نهایت احترام و منصفانه به نقد برخی از اشعار دوستان در این سایت و در فضای مجازی بپردازم اما با این حال در بعضی موارد طرف مورد نقد تاب نقد را نداشته و حتی به پرخاش نیز پرداخته است لذا زین پس سعی می کنم کمتر نقد شعر نمایم ولی ای کاش دوستان ظرفیت نقد را در خودشان تقویت می نمودند.
به گمانم شما خوب به خاطر دارید هر زمان استادی من را نقد نموده است ( مثلا در گذشته و در سایت شعر ایران، توسط استاد حاج محمدی و یا سایرین ) این حقیر با متانت توجه نموده ام و اگر شعرم ایرادی داشته بر طرف کرده ام و این کار باعث پیشرفتم گردیده است تا جایی که بدون آنکه قصد گرفتن مدرک را داشته باشم ادبیات را تا مقطع دکترا به صورت خود جوش دنبال نموده ام و مقالات زیادی را نیز در رابطه با علم عروض و دستور زبان پارسی ارائه داده ام …
با این وجود همچنان خواهان آن هستم که دیگر دوستان و استادان گرامی همچنان اینجانب را نقد نمایند چراکه می خواهم اشعاری که از من باقی می ماند بهترین باشد …
🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 1, 1402
سلام و درود بر جناب استاد معین حجت
از اینکه وقت گذاشته و ما را در تدوین فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی یاری فرموده اید تشکر می کنم.
همانگونه که فرموده اید نقد باعث رشد و تعالی شعر و اثر ادبی خواهد شد ولی بشرطها و شروطها.
نقد باید با زبان علمی، مهربانانه و مؤدبانه صورت پذیرد و خوشبختانه از این دست نقدها در شعر پاک فراوان می باشند و ای کاش در سایت سیستمی طراحی میشد تا وقتی پژوهشگری در خصوص چگونگی نقد مایل به تحقیق بود با کلیک کردن واژه ی نقد، تمام نقدهای انجام شده را می توانست ملاحظه کند.
آنچه مهم است باید ” اثر مورد نقد قرار گیرد “نه “شخصیت صاحب اثر”.
تهمت ، توهین و گفتارهای زشت به بهانه ی نقد از سوی تمام صاحبنظران امری نکوهیده و رد شده است.
اگر خدای ناکرده گروهی هدف شان تخریب شخصیت شاعر و نویسنده به بهانه نقد باشد و بصورت یارگیری این امر صورت گیرد کاری ناصواب و ناپاک صورت گرفته است بعنوان مثال فردی اثری را نقد کند و افرادی به دنبال آن نقد بیایند و شاعر و نویسنده را مورد نقد شخصیتی قرار دهند که خوشبختانه در وبسایت شعر پاک با این موارد بشدت برخورد شده است و جا دارد از مدیریت محترم سایت بخاطر دقت نظرشان در این خصوص سپاسگزاری کرد.
ما همچنان در کارگاه تدوین فرهنگ نقد تلاش می کنیم دوستان فرهیخته از تمام زوایا به مقوله نقد نگاهی عالمانه داشته باشند تا حاصل و نتیجه کار در راستای خدمت به فرهنگ و ادبیات کشور باشد.
سپاس از مهر حضورتان 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اسفند 3, 1402
استاد ارجمند جناب طارق خراسانی
نقد سازنده است در صورتی که نقاد شخصی آگاه و علاقمند به زبان شیرین فارسی باشد.
من فقط شعر را برای اظهار نظر دوستان و استادان شعر و نقد منتشر می کنم و همین جا از شما و همه ی کسانی که اشعار مرا می خوانند نظر خود را می نویسند سپاسگزارم.
🌸👏👏🌸👏👏🌸👏👏🌸
پاسخ
اسفند 3, 1402
سلام و درود بر طلعت بزرگ خدا
گرانمهر بانوی شعر پاک
چه به موقع تشریف آوردید مطلبی درباره شعر می خواستم هم اکنون در کارگاه نقد بنویسم که دیدم مَه بانوی پاک هم تشریف دارند.ضمن سپاس از حضور بسیار گرم و موثرتان نکته ای درباره ی شعر از زبان حقیر تقدیم نگاه مهربانتان می شود :
«به این دلیل شعر از تاریخ برتر و مهم تر است که شعر بخشی مهم از تاریخ را می آفریند و تاریخ هیچ آفریده ای ندارد.»
و ارسطو میفرماید : شعر از تاریخ برتر است زیرا مهر جدیت و حقیقت والای آن را بر خود دارد اگر حقیقت و جدیت در مضمون یک شعر نادیده گرفته شود، مهر شاعری واقعی شعر و حرکت نیز در سبک و سیاق آن ناقص و بی اعتبار خواهد بود.
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اسفند 4, 1402
سلام و عرض ادب استاد طارق عزیز
بسیار عالی است که فرهنگ نقد را ترویج دهیم و این مقاله و همچنین نقطه نظرات نگاشته شده بسیار مفید بودند. جامعه ی ما متاسفانه از نقد خوب یا بی بهره است یا کم بهره می برد که با ترویج فرهنگ نقد می توانیم به اعتلا و رشد در تمام زمینه ها بهم دیگر کمک کنیم. اگر هدف کمک کردن باشد می بایست شیوه ی صحیح نقد کردن را هم بیاموزیم. نقد بالطبع تلخ است و پذیرش آن از سوی نقد شونده دشوار است. اما می توان گزندی نقد را با مهربانی کم کنیم. گاهی اوقات هر راست نشاید گفت. وقتی موجبات دلسری مخاطبی فراهم آید و نقد کمک کننده نباشد چرا باید نقد کرد؟ بهتر است صبر کرد زمان نیز معلم خوبی است. البته باید فرهنگ نقدپذیری را هم ترویج دهیم. عدم برداشت صحیح از نقد مشکل ایجاد می کند. ما می دانیم همه ی ما ممکن است خطاها و اشتباهاتی داشته باشیم اما وقتی مورد نقد قرار می گیریم آشکار شدن نقصانمان ما را برافروخته می کند. مشکلی نیست فقط کافی است آن را برطرف کنیم گاهی از قضاوت دیگران ترس و واهمه داریم. مثلاً اینکه دیگران من را جاهل بدانند یا من را در شعر و در سواد ضعیف بدانند. در نهایت اگر فردی واقعاً روحیه نقدپذیری ندارد و ما تاثیری در نقد نمی بینیم می توانیم نقد را به زمان های دیگری موکول کنیم. انسان ها تغییر می کنند. ممکن است در آینده همان شخص روحیه نقدپذیری بیشتری پیدا کند و یا ممکن است ما هم شیوه های بهتری برای بیان نقد و نقطه نظرات خود پیدا کنیم.
متشکرم از مطالب خوب و ارزشمندی که به یادگار گذاشتید.
قلمتان تابان 🌺
پاسخ
اسفند 4, 1402
سلام و درود بر جناب آقای محمدی عزیز
ضمن تشکر از حضور آنشاعر پاک در گارگاه تدوین فرهنگنقد شعر وآثار ادبی ، هدف ما تدوین فرهنگجامع نقد است .بنده از زمانیکه این کارگاه را دایر کرده ومطالبی را بنا به نیاز کارگاه درباره نقد جمع آوری کرده ام تازه به زوایایی پنهان در خصوص نقد آشنا شده ام.اینکه میفرمایید شاعر باید نقد پذیر باشد مطلب مهمی ست تا نقد نباشد شاعر و نویسنده پی به اشکالات اثر خود نمی برد و نقاد در حقیقت حافظ آبرو و حیثیت شاعر است البته نقادی که هدف اش تخریب شخصیت نقد شونده نباشد . همانگونه که عرض کردم نقد زوایای مختلفی دارد نقاد اول باید خود اثر را به لحاظ محتوایی نقد کند که این کار تخصص می طلبد و سپس محتوای شعر را باید با مسایل روز مورد بررسی قرار دهد خیلی از آثار ادبی ما تاریخ نگاری ست و در آینده منبع مورد اطمینانی
برای محققین خواهد بود .
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اسفند 5, 1402
سلامی دیگر استاد خراسانی عزیز 🌺
از مطالب بسیار عالی و آموزنده یتان بهره مند می گردم. چندین سال است که نقد فیلم ها را از اشخاصی همچون استاد فراستی می بینیم نکته ای وجود دارد که این ها گاهی اوقات شخصیت کارگردان را نیز نقد می کنند و از خوش اخلاقی، گرمی، جدیت و غیره به عنوان نقاط مثبت شخصیتی بعضی از کارگردان ها علاوه بر جنبه های فنی فیلم اشاره می کنند. اگر ما با هم دوست هستیم، اگر شما استاد من هستید، اگر هدف کمک کردن است، اینکه اشکالی در یک نوشته یا شعر وجود دارد این مسئله بسیار کوچکتر است. گاهی اوقات اشکالی در منش و مرام شخصی وجود دارد. اگر ما واقعاً با هم دوست هستیم باید به هم کمک کنیم که نه تنها اشکالاتی که در اشعار و نوشته هایمان دیده می شود برطرف کنیم بلکه در مسیر مکارم اخلاقی و تکامل شخصیت نیز به هم کمک کنیم. و ما باید بعنوان فردی که قصد کمک کردن دارد شیوه ی کمک کردن را هم بیاموزیم در غیر این صورت حتی گاهی ناخواسته ممکن است شخصیت یک شاعر یا نویسنده یا تخریف کنیم. حتی تخریب اثر هم کم از تخریب شخصیت ندارد. فردی که مغرضانه نقد می نویسد هنگامی که با جامعه ی آگاه و ادیب ما مواجهه شود مجبور است کوله بارش را ببندد برود و آن فردی که هم ناخواسته و از روی نداستن مسئله شیوه ی صحیح نقد کردن را ندانسته است، ما همه اینجا هستیم برای اینکه به او و بهم دیگر کمک کنیم. در حقیقت یک نکته برجسته در این پیامتان و در متن اصلی مشاهده کردم. در اینجا صحبت از حفظ کردن آبرو و حیثیت شاعر شد که واقعاً مطلب حقی است. مخصوصاً وجهه ی ادبی و علمی اساتید و شاعران را می بایست رعایت کرد. قلم های نادانسته و تند جنبه هتک حرمت نیز پیدا می کند. گاهی می توان نقد را به صورت خصوصی برای شاعر ارسال کرد که بیشتر جنبه ی حفظ آبرو را دارد. گاهی حساسیت از جانب شاعر بالا است. البته من اشکالی نمی بینم یک اشتباه وزنی یا مثلاً قافیه یا اشکال املایی یا تایپی گوشزد شود چون برای هر استاد و شاعری این اشکال ها طبیعی است که بوجود می آید و نباید این موارد را خدشه وارد شدن به وجهه علمی و ادبی استاد یا شاعر به حساب آورد. در متن دکتر نادر وزین پور هم آمده بود که نقد به منظور عیب و ایرادگیری نیست بلکه برای معرفی یک قلم یا یک کتاب ارزشمند و شناساندان آن به جامعه با اشاره به نقاط مثبت آن هست. دکتر عبدالحسین زرین کوب در زمینه نقد استاد بی نظیری هستند که می تواند راهنمای خوبی برایمان باشند. متشکرم. تابنده باشید به مهر 🌺
پاسخ
اسفند 8, 1402
سلام و درودی دوباره
از صمیم دل بابت رهنمودهای مفید شما شاعر گرانمهر تشکر می کنم.
قطعا مطالب ارزنده ی شما در تدوین فرهنگ. نقد شعر و آثار ادبی مثمر ثمر خواهد بود.
در پناه خدا🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اسفند 8, 1402
سلام استاد گرانمهرم متشکرم 🌺
پاسخ
اسفند 23, 1402
سلامودرود
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اسفند 23, 1402
فرهنگ نقد شعر و آثار ادبی – بخش یک
مقوله نقد چه در شعر و آثار ادبی وچه رفتارهای اجتماعی و اخلاقی و حتی در امور سیاسی امری ارزشمند و باعث رشد و تعالی فرهنگ و هنر و اخلاق جامعه خواهد شد . در ذیل نظر سرکار خانم دکتر فریبا نوری را در خصوص فرهنگ نقد می خوانیم : در نقد باید به سه عنصر توجه کرد: الف. واقعیت: منظور بیان آنچیزی است که واقعا در متن دیده میشود: دیدن و برجستهسازی نقاط قوت و ضعف در رویکردهای تحلیلی. دیدن و برجستهسازی نقاط ضعف در رویکردهای انتقادی با تصریح این که رویکرد ما انتقادی است و به نکات مثبت نمیپردازیم. ب. مسئولیتپذیری: آوردن شواهد متنی مسئولانه برای هر یک از نقاط ضعف یا قدرت ذکر شده با هر رویکردی که نقد را آغاز کردهایم. ج. اخلاق: در این قسمت چالشهای زیادی وجود دارد. برخی از صاحبنظران اساسا مخالف رعایت اخلاق نقد هستند و آن را لاپوشانی واقعیت تلقی میکنند اما عمدۀ صاحبنظران موافق رعایت اخلاق نقد هستند. حال این سوال پیش میآید که چگونه اخلاق نقد را رعایت کنیم؟ پنج اصل جهانی در این مورد وجود دارد : 1.. نقد باید متمرکز بر اثر یا آثار صاحب اثر باشد و نه بر صاحب اثر به عنوان مثال منتقد می تواند بگوید در این اثر خطای الف n بار تکرار شده یا: من x اثر را بررسی کردم و دیدم که خطای مورد بحثم در n اثر وجود دارد. 2.. لحن نقد به جز در گفتمانهای سیاسی رقابتی که بقای یک گفتمان مستلزم حذف گفتمان دیگر است نظیر انتخابات و …، در سایر گفتمانها از جمله گفتمانهای ادبی باید مثبت، ملایم، دوستانه و در جهت سازندگی باشد. 3.. در گفتمانهای ادبی، ویرایش یا پیشنهاد یا دادن آلترناتیو از سوی منتقد عملی غیر اخلاقی است چرا که حق مالکیت مادی و معنوی اثر یا بخشی از اثر را زیر سوال میبرد. 4. تشخیص دقیق فاصله کمال مطلوب از وضعیت موجود در آثار هنری از مهارتهای فنی است که منتقد اثر هنری باید داشته باشد تا بتواند نقش هدایتی خود را به درستی اعمال کند اما واجد شرایط آن بودن برای ورود به نقد امری اخلاقی به حساب میآید چون درجه سختگیری نقد باید متناسب با این تشخیص باشد. 5. باید توجه کرد که درجه سختگیری نقد با لحن نقد در تناسب نیست به عبارتی مجوز لحن تندتر را صادر نمی کند بلکه این آیتم متناسب با پیشینۀ توانمندی و سطح انتظار از صاحب اثر است. آنچه گفته شد عمومی است و همه موارد آن با گفتگوهای این صفحه در ارتباط نیست. همچنین باید توجه داشت که این بیانیهها مدام در حال به روز رسانی و تغییر هستند.
تعزیف نقد :
نقدِ ادبی یا سخنسنجی دانشی برای بررسی ویژگیها و تفسیر نقاط قوت و ضعف یک اثر ادبی و تحلیل و ارزیابی آن در کنار تشریح جوانب پیچیدهٔ آثار ادبی و روشی برای سنجش اعتبار و مقام آنها است. به کسی که نقد ادبی میداند، مُنتقد ادبی میگویند.
نقد ادبی به معنای مطالعه، بحث، ارزیابی و تفسیر محصولات ادبی است. نقد ادبی میتواند به شکل یک گفتمان نظری بر اساس نظریه ادبی باشد یا بحث مفصل تری که حالت گزارش گونه در باب یک اثر ادبی داشته باشد. این نوشتههای گزارش گونه اغلب در قالب نوشتههای روزنامهنگاری یا یادداشتهایی در زمان پدیدار شدن آثار ادبی رخ مینماید و در مواردی با قضاوتهایی یا اظهار نظرهایی در مورد خوب بودن یا نبودن، ارزشمند بودن یا نبودن اثر ادبی همراه است [۱]
نقد در لغت به معنی شناخت و تشخیص زر خالص از ناخالص است ودر اصطلاح ادب عبارت است از بررسی و تعیین ارزش آثار ادبی.
درفرهنگها نقد چنین تعریف شده است: سره کردن درم و دینار و جز آن (منتهی الارب – غیاث اللغات ).
نظر کردن در درمها و جز آنها و خوب و بد آنها را از هم جدا کردن.( فرهنگ نفیسی.)
نظر کردن در شعر و سخن و تمیز دادن خوب آن از بدش.(متن اللغه). خرده گیری ، نکته گیری، سخن سنجی، به گزینی ( یادداشتهای علی اکبر دهخدا)
هنگام مدح او، دل مدحت کنان او از بیم نقد او بهراسد زشاعری( فرخی) نقد، تنها شامل امور ادبی نیست ومی تواند شامل همه گونه آثار علمی ، فنی، هنری ، فلسفی ، تاریخی و غیر اینها بشود، اما آنچه معمولا از نقد بیشتر به ذهن میرسد، نقد آثار ادبی است از نظم و نثر زیرا اغلب مردم با کتاب وادبیات بیش از سایر علوم وفنون مانوسند و از امور ادبی بیشتر ازسایر اقسام ادبی و هنر سر در میآورند وهرگونه نقدی را که درباره کتاب، بویژه اشعار و داستانها صورت میگیرد درک میکنند اما درهمان حال با توجه به مشکلات امر و شرایط لازم، خود را برای نقد صالح نمیبینند.
ویرایش :
ویرایش، نقد محسوب نمی شود
ویرایش، از دیدگاهی کلی، به دو نوع اصلیِ «ویرایش عمومی» و «ویرایش ویژه» تقسیم میشود:
ویرایش عمومی: ویرایشهای «صوری»، «زبانی» و «محتوایی-ساختاری» که عموم نوشتهها، بدون توجه به محتوایشان، به همهٔ آنها نیاز دارند، رویهمرفته ویرایش عمومی نامیده میشوند. این سه نوع ویرایش معمولاً بهدستِ یک ویراستار به نام «ویراستار عمومی» انجام میشود که در این میان، برای ویرایش «محتوایی-ساختاری» به دانش و تخصص بیشتری نیاز است.
ویرایش ویژه: هر یک از ویرایشهای «ترجمه»، «علمی»، «تخصصی»، «گفتاری»، «تصویری»، «نمایهای»، «ادبی»، «تلخیصی» و «تصحیحی» که هر نوشته، بسته به محتوایش، ممکن است به یکی یا بیش از یکی از آنها نیاز داشته باشد، «ویرایش ویژه» نامیده میشوند. نمونه ای از این دست ویرایش را در تصحیح اشعار نیما یوشیج می توان مشاهده کرد[۲]
منبع:
[۱]. ویکی پدیا
[۲]. ویکی پدیا
پاسخ
بستن فرم