🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سلام از تو

(ثبت: 217645) آذر 7, 1398 

 

سلام
از تو
چیزهای زیادی یادم هست
زیبایی چشمانت
که آرام آرام
پشت پلک هایت
به سان خورشید گرفتگی
خاموش و دمسرد گشته بود
و طراوت گیسوانت
که قادر به عطر افشانی
حضورت را نداشت …
در دوردستها گم گشته بود
و قنوت دستانت که
جان کلامم بود
چه بی صبرانه
از لبانت جاری گشته بود:
“ای آشنای همیشگی
رهایم کن از
دست سراب زندگی”

حامدنوروزی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا