🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سین هشتم (سلام بر سرنوشت)

(ثبت: 209125) فروردین 3, 1398 

سفره ی امسال چشم به راه است

بگذارید سماق بمکد

چیده نخواهد شد

از این سفره ی سین ها

از این رسم کهن سیرم

و دو چشمم سرکه فشان است

سبویم را شکسته اند

هسته ی سنجد در گلویم نفسم را بند آورده

درد سیب گلویم را گاز زده بلکه راهی برای تنفس باز شود

و من برای بودن ها با جگرم سپند دود کرده ام

افسوس که عقل سیگارش را بر ساعد قلب خاموش می کند

شیر و خط ها کردم

و سرانجام سکه ام گم شد و سرگردان سرم بر تن گران آمد

و سین هشتم ناگهان سلام کرد

آری در گلستان هم سنبل قیام کرد

افسوس که عقل سیگارش را بر ساعد قلب خاموش می کند

***

آه

سرودن به شب و گریه به وقت سحر است

و سحر نزدیک است

می خواهم قلم پای عقربه های ساعت را خرد کنم

***

هنوز هم با همه سیری از این رسم کهن

در لابه لای سفره ی سطرهای سخنم سین ها خزیده اند

***

سحر نزدیک است و ساغر گریستن را برکشیدم

 

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. زانا کوردستانی

    فروردین 3, 1398

    درود

    بسیار زیباست

    شادکام باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا