🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شب بی سحر

(ثبت: 209774) اردیبهشت 20, 1398 
شب بی سحر

بنام خدا

” شب بی سحر ”

شب تاریک همی رفت چرا بی خبری؟
نشده وقت قیام و عبرات سحری؟

اگر آید اجلت باز نباشد مهلت
شجر عمر تو را هیچ نباشد ثمری

به دو چشم سیه و پر گنه خود رحمی
بنما جان من و ساز یکی چشم تری

ز گناهی که دمی لذت و مستی آرد
برهان جان و برو از پی دایم شکری

بِزُدا ظلمت و زنگار ز روی قلبت
و به رنگ زر زیرش بنما خوش نظری

هدف خلقت انسانی خود یاد آور
ره خود پوی و خدا جوی و بدان راه بری

پر پرواز خودت باز کن و راهی شو
و به لطف و کرم حق بگشا بسته دری

همه ی حرف همین است عزیزم اکنون
بشنو این سخن ازمن که تو دریای زری

همه عالم ز برایت شده فرمانبردار
ره انصاف نباشد که تو فرمان نبری

…………………………………….

 

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. اردیبهشت 20, 1398

    سلام و درود
    زیباست دستمریزاد
    فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
    پیروزو سربلند باشید
    🌺🌸🌸🌸🌸🌸🌺

    • علی رفیعی

      اردیبهشت 23, 1398

      سلام و عرض ادب
      ممنونم از حضور و لطفتان
      در پناه خدا

  2. سلام و درود برشما عزیز و ارجمند..بهره مند شدم بزرگوار….دست پر مهرتان درد نکند ..طاعت و عبا دات قبول انشا الله.🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🍃🍃

    • علی رفیعی

      اردیبهشت 23, 1398

      سلام و عرض ارادت استاد انصاری عزیز
      سپاس از حسن نظر جنابعالی
      از شما هم قبول باشه
      در پناه خدا
      التماس دعا

  3. جواد مهدی پور

    اردیبهشت 20, 1398

    سلام و عرض ارادت محضرتان جناب استاد رفیعی عزیزم

    چقدر زیبا و دلنشین سرودید

    لذت بردم از شعر پاکتان

    زنده باشید به مهر

    درود هااااااااا

    🌿💐💐💐💐💐💐🍃

    • علی رفیعی

      اردیبهشت 23, 1398

      سلام
      عرض ادب استاد مهدی پور عزیز
      بسیار ممنونم از لطف جنابعالی
      موید و منصور باشید
      در پناه خدا
      التماس دعا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا