🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بر حس عاشقانه ی قلبم گواه نیست
این حسِ عاشقانه بدان اشتباه نیست
بر روی پای لنگِ خودت استوار باش
تیمور، جز خودت که کسی تکیه گاه نیست
آنقدر تیره گشته جهانت، که روشن است
در آسمان قلب تو یک تکه ماه نیست
این شبنمی که کنج دو چشمت نشسته است
گویایِ حالِ توست، دلت رو به راه نیست
در چاه غم اگر چه اسیرت شدم ولی
هرکس اسیر گشته که عمرش تباه نیست
یوسف بگیر دست زلیخا که عمر را
در راه عشق داده و این یک گناه نیست
از دست این زمانه ی بی عشق، خسته ام
عمری گذشته بی تو و یک جان پناه نیست
حالا که دستِ قلبِ من از عشق، دور شد
دیگر به شعرهای ترم یک نگاه نیست
این شب تمام میشود آخر؟… گمان مبر
در رنگ های دفتر من جز سیاه نیست
علیرضا محمدی سرچشمه یی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
آذر 26, 1400
یوسف بگیر دست زلیخا که عمر را
در راه عشق داده و این یک گناه نیست
سلام و درود
غزل زیبا و در خور تأمل است
در بیت اول اگر ارتباط مصرع اول با دوم قوی تر شود بدون شک این اثر ماندگار خواهد شد زیرا این غزل ابیات بسیار قوی دارد.
در پناه خدا… 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
آذر 26, 1400
سپاس
پاسخ
آذر 26, 1400
. با درودم نیک 🌺
.
. در چاه غم اگر چه اسیرت شدم ولی
. هرکس اسیر گشته که عمرش تباه نیست
. یوسف بگیر دست زلیخا که عمر را
. در راه عشق داده و این یک گناه نیست
.
. به به . . فوق زیبا 🌺 استاد ارجمند هیچ غزالی
. به زیبایی غزل ات نیست که نیست!!!!!
. در پناه خدا باشید 🌺🌹🌺🌹
پاسخ
آذر 26, 1400
تشکر استاد گرامی🌹🌹
پاسخ
آذر 26, 1400
آنقدر تیره گشته جهانت، که روشن است
در آسمان قلب تو یک تکه ماه نیست
درودها بر این شعر و بر شاعر ش
🌷🌷🌷👏👏👏🌷🌷🌷
پاسخ
آذر 27, 1400
پاسخ
آذر 27, 1400
پاسخ
بستن فرم